بریده‌هایی از کتاب قانون رزونانس

اتفاق افتد و همین‌طور در آینده نیز هم. ولی از آنجایی که ما ذهن خود را محدود می‌کنیم، فقط ۸ درصد از ۱۰۰ درصد اسپکتروم نوری را درک می‌کنیم و از درک ۹۲ درصد دیگر آن عاجز هستیم و این در حالی است که ۹۲ درصد باقی آن در اطرافمان وجود دارد، اما ما با ذهن ساده خود نمی‌توانیم آن را درک کنیم؛ با وجودی‌که دور و برمان را احاطه کرده و وجود عینی دارد، اما از آنجا که ما خود و اقلیت وجودی خود را تنها ابزار سنجش قرار می‌دهیم و این ابزار گنجایش آن حجم بزرگ را ندارند، به اندازه درک خود آن را محدود و ارزیابی می‌کنیم. نه می‌توانیم به‌درستی درک کنیم و نه آن را رد کنیم.

چنانچه این دو موج به یکدیگر برخورد کنند، می‌توانیم برخورد را تحت عنوان اکووله یا امواج انعکاسی دریافت کنیم که از آینده به گذشته برخورد کرده است.

به‌علاوه، امواج دیگری از انرژی وجود دارند که به آن امواج صرفی کمپلکس یا امواج پیچیده می‌گوییم که از زمان آینده در گذشته ادغام می‌شوند و این جای بسی شگفتی، اما عین واقعیت است. امواجی که در آینده هستند، امواج عرضه‌ای یا پیشنهادی می‌گوییم و امواجی را که از گذشته پس فرستاده شده‌اند امواج اکووله، پژواکی یا انعکاسی می‌گویند.

چطور می‌توانیم با نیروی افکارمان آینده جدیدی برای خود خلق کنیم؟ زمان ابداً آن‌طور نیست که پدیدار می‌شود، سپری می‌گردد و به نظر می‌رسد. آن‌طور که ما فکر می‌کنیم در یک راستا حرکت نمی‌کند و تک‌بُعدی نیست. زمان با آینده و هم‌زمان با حال یا گذشته در ارتباط است و در هر سه زمان با هم موجودیت پیدا می‌کند. در واقع وجود عینی زمان در گذشته و حال و آینده است. آلبرت اینشتین

علم هنوز نتوانسته آخرین معمای طبیعت را حل کند، زیرا ما خود بخشی از این معما و طبیعت هستیم که باید پیدا شویم. ماکس پلانک

پس بدان: اگر به من بگویی بدان، فراموش می‌کنم! اگر نشانم دهی، شاید فراموش کنم! اگر بگذاری خودم انجام دهم، هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، هرگز! زیرا حس توانایی را در من به وجود آورده‌ای! لائوتسه

آیا می‌توانیم با قدرت تفکرمان بر DNA دیگری تأثیر بگذاریم، شخصی که کیلومترها با ما فاصله دارد؟ مشکلات تو با طرز تفکرت حل‌شدنی نیستند، زیرا تو خود آن‌ها را به وجود آورده‌ای. آلبرت اینشتین

قوی‌ترین انرژی‌ای که هم‌اکنون در اختیار داری: نیروی عشق است. عاشق آرزوهایت باش! آن‌ها برایت بزرگ‌ترین انرژی مثبت را تولید می‌کنند.

نتایج این‌گونه شد که احساساتی از قبیل حس تأیید، احترام، تشکر، قدردانی و عشق ۳۰۰ هزاربرابر بر بهبودی یک بیمار ایدزی تأثیرگذارتر از بیماری‌هایی بود که هرگز بویی از این احساسات نبرده بودند.

(بُعد مکانی) مکان در اینجا هیچ نقشی بازی نمی‌کند و این‌که گیرنده ما چقدر از ما دور باشد مهم نیست ـ خواه گیرنده همسایه ما باشد یا شخصی دیگر که آن طرف دنیا امواج ما را دریافت می‌کند. دامنه رزونانسی ساخته‌شده بین ما و گیرنده همیشه در یک جهت حرکت می‌کند و طیف‌های وسیع و یکسان دارد ـ خواه دانسته باشد یا ندانسته. به عنوان مثال باید ماجرای زابینه را برایتان نقل کنم.

ما نباید یاد بگیریم که «چطور می‌توانیم» استعدادها، ویژگی‌ها و تفکرات خود را به کار اندازیم، بلکه فقط باید یاد بگیریم که «بپذیریم و قبول کنیم که می‌توانیم».

ما باید یاد بگیریم با قلب خود ببینیم! اگر ما یاد بگیریم که با قلب خود جهان را درک کنیم، خواهیم توانست با قلب خود دنیا را تغییر دهیم.

ما پی‌درپی و مدام از آرزوها و خواست‌های قلبی خود «فقط» صحبت می‌کنیم و آن را در ذهن خود «فقط» تصور می‌کنیم، بدون آن‌که برای برآورده‌شدن و به مرحله ظهور رسیدن آن‌ها از طریق احساسات و با معیار عواطف آن‌ها را در ذهن خود به مرحله ظهور رسانده یا حتی کوچک‌ترین «ایمان،

- نیروی الکتریکی سیگنال قلب (EKG) تا شصت‌برابر قوی‌تر از سیگنال مغز است (EEG) - حتی حوزه مغناطیسی قلب پنج‌هزاربرابر قوی‌تر از مغز است بنابراین:

عقاید ما از طریق امواج الکترومغناطیس به قلبمان فرستاده می‌شوند و با تأثیر متغیر با دنیای فیزیکی ما در تبادل هستند.

ضرب‌المثلی حاکی از این امر است: «او با حضور قلب و از ته دل از واقعیت مسئله خود دفاع کرد. این آرزوی قلبی‌اش است». او با قدرت و نیروی قلب خود آرزو کرد و طبیعتاً با زبان عشق که همان زبان قلب، سخن گفتن و آنچه ما از واژه عشق واقعی می‌شناسیم، یعنی حقیقت محض، صداقت، واقعیت همه چیز و همه کس. عشق یعنی اعتماد، امنیت، آرامش خیال، راحتی وجدان؛ عشق یعنی نشاط، شادی، شادمانی و شادکامی؛ عشق یعنی انگیزه، امید، آرزوهای بزرگ و کوچک، رسیدن به هدف و امید به تکامل بشری.

متلاشی کردن یک عقیده غلط به‌مراتب سخت‌تر از شکافتن و خُرد کردن یک اتم است. آلبرت اینشتین

در اینجا قانون رزونانس را ـ همان بازتاب (عمل ـ عکس‌العمل)، (تک و پاتک)، (زد و خورد) یا آنچه بازتاب دارد ـ می‌توان این‌گونه تعبیر کرد: یکسانان همیشه یکسانان را جذب می‌کنند. در واقع باید بدانیم ما هر آنچه دریافت می‌کنیم، همان چیزهایی بوده که قبلاً ارسال کردیم و این واقعیت همیشه هم مثبت هست. این قانون در موارد منفی نیز همین‌گونه صدق می‌کند، درست مثل کاشتن یک بذر نامرغوب.

رزونانس واقعاً چیست؟ رزونانس = انعکاس رزونانس = بازتاب نور رزونانس = بازتاب صوت یا اکو از طریق قانون رزونانس ما متوجه می‌شویم که چطور در کائنات تمام امواج به یکدیگر برخورد کرده و دارای ارتعاش می‌شوند و مدام در حال تناوب هستند. مثلاً پاندول ساعت را در نظر بگیرید یا سنگی که داخل آب عمیق می‌اندازیم چه ارتعاشی از خود پدید می‌آورد؟ همه چیز در این دنیا انرژی است. انرژی دائماً در حال حرکت است. همه اشیا و موجودات زنده در دنیایی که ما می‌شناسیم، ارتعاش خاص خود را دارند، حتی سلول‌ها و تمام ارگان‌های بدنمان. حتی ماده نیز دارای انرژی است.

بنابراین سؤال این است: هم‌اکنون تو در چه دامنه‌ای از بازتاب هستی؟ و بدین‌وسیله ما هم با تو هماهنگ می‌شویم و... اگر می‌توانستی خود را تغییر دهی، دوست داشتی چه کسی بودی؟ واقعاً دوست داشتی چه کسی بودی؟ و چه موانعی سرِ راهت هستند که تاکنون نتوانستی، آنچه می‌خواهی باشی؟