بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نور پنهان | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نور پنهان

بریده‌هایی از کتاب نور پنهان

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۲از ۴۷ رأی
۴٫۲
(۴۷)
هر چهره‌ای یک ویژگی مغناطیسی دارد، چیزی که توجه آدم را جلب می‌کند. یک بینی، یک جای زخم، یا چانهٔ شکافته. در مورد پیپلز، تمام توجه آدم به چشم‌هایش معطوف می‌شد. چشم‌هایی بود تورفته و تیره‌رنگ. نگرانی در آن‌ها خوانده می‌شد. گویی بار مرموزی را بر دوش می‌کشیدند.
hamtaf
همیشه معتقد بودم که دستبند زدن به یک متهم کار مزخرفی است. درست مثل زدن سر افراد بازداشت‌شده به چارچوب در ماشین. کار آسانی بود. ولی مزخرف بود. موذیانه بود. از نوع کارهایی بود که پسربچه‌ای که از اذیت‌کردن بچه‌های کوچک‌تر در مدرسه لذت می‌برد، در بزرگی به انجام آن‌ها عادت می‌کند.
hamtaf
هالیوود جای صیادان و بهره‌گیران است، محل پیاده‌روهای شکسته و رؤیاها. شهری را در دل بیابان می‌سازید، و آن را با امیدهای کاذب و بت‌های دروغین آبیاری می‌کنید، و درنهایت، به چنین حال و روزی می‌افتد. بیابان آن را بازپس‌می‌گیرد، آن را برهوت می‌کند، و لم‌یزرع رها می‌کند. انسان‌ها مانند علف تاج خروس در خیابان‌هایش راه می‌روند، و صیادان در صخره‌هایش کمین می‌کنند.
hamtaf
بدبینی همیشه چیز بدی نیست. به آدم کمک می‌کند حواسش جمع باشد و گاه همین حواس‌جمعی آدم را نجات می‌دهد
hamtaf
کلاین گفت: «دلار امریکا همه‌جا به درد می‌خورد. درواقع، از پول رایج بسیاری از کشورهایی که این گروهک‌های تروریستی در آن‌ها فعالیت می‌کنند، قوی‌تر است. دلار امریکا قلمرو خیلی وسیع‌تری دارد. چه‌بسا این متهم می‌خواسته پول را به فیلیپین ببرد تا هزینهٔ یک عملیات را بپردازد.»
hamtaf
«آدم به تجربه یاد می‌گیره.»
hamtaf
چند بار با هم قهوه خوردیم، و بعد یک بار دعوتش کردم که با هم در کاتالینا موسیقی جاز گوش کنیم. با آن‌که گفت خیلی خوشش آمده است، می‌دانستم اطلاع یا علاقه‌ای دربارهٔ موسیقی ندارد. فقط تنها بود و دنبال کسی می‌گشت. از نظر من اشکالی نداشت. همه‌مان همین‌طور هستیم. ماجرا از این قرار بود. هر یک از ما منتظر بود دیگری حرکت بعدی را بکند، گرچه آمدنش در زمانی که قرار بود من هم آنجا باشم، به خودی خود نوعی حرکت بود
hamtaf
حس می‌کردم دارم به یک چیزی می‌رسم. مانند وقتی که یک بچه نمی‌تواند چیزی را در تاریکی ببیند، ولی به‌هرحال، مطمئن است که آن چیز در آنجا هست.
hamtaf
من احساس می‌کردم بزرگراه‌ها، صرف نظر از زمان و مکان، همیشه کابوس هستند. هیچ فرصتی وجود نداشت
hamtaf
هر کسی که سعی داره با هیولاهای جامعهٔ ما بجنگه، باید کاملاً مطمئن بشه که خودش هیولا نمی‌شه
Tina
من به نظریهٔ گلولهٔ واحد اعتقاد دارم. آدم ممکن است بارها عاشق شود، ولی فقط یک گلوله هست که نام او بر کنارهٔ آن حک شده است. و اگر آن‌قدر خوش‌اقبال باشد که آن گلوله به او اصابت کند، زخمش هرگز التیام نخواهد یافت.
میس سین

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۷
۸
صفحه بعد