بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نور پنهان | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نور پنهان

بریده‌هایی از کتاب نور پنهان

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۲از ۴۷ رأی
۴٫۲
(۴۷)
رسالتم دست‌نخورده مانده بود. کار من در این دنیا، با نشان یا بدون نشان، این بود که از حق قربانیان دفاع کنم.
zohreh
درحالی‌که ماه‌ها سپری می‌شد، روزی نبود که دربارهٔ تصمیمم برای خروج از اداره متناوباً پشیمان و خرسند نشوم.
zohreh
هر دوشان زنان سیاهپوست جوانی بودند که هر یک در رشتهٔ خود سعی داشتند پله‌های نردبان ترقی را به‌سرعت بپیمایند و می‌خواستند کاری کنند که خصوصیات جسمی‌شان مانعی برای کارشان نباشد.
zohreh
باور کنید، هر بار آدم به این جنگ می‌رود، نیاز دارد چیزی را با خود ببرد؛ چیزی که به آن تکیه کند، چیزی که او را به جلو براند یا بکشد. و این بار دستان او بود که این کار را با من کرد. نمی‌توانستم دست‌هایش را فراموش کنم. احساس می‌کردم به طرف من دراز شده‌اند. و هنوز هم همان احساس را دارم.
zohreh
هر پرونده نبردی است در جنگی که هرگز تمام نمی‌شود.
zohreh
چه بازنشسته شده باشم، چه نشده باشم. من در زندگی‌ام رسالتی داشتم. کارکردن برای یک وکیل مدافع بخشی از آن رسالت نبود.
zohreh
اغلب از آن دسته فیلم‌های اکشنی بودند که به‌خوبی در یک آگهی سی ثانیه‌ای جا می‌شدند و بعد از دیدن آگهی، دیگر آدم رغبتی به دیدن خود فیلم حس نمی‌کرد. هیچ‌کدام از آنها را نمی‌شد به معنای واقعی کلمه هنر به شمار آورد. ولی این‌ها در هالیوود خیلی مهم‌تر از هنر بودند. سودآور بودند. و این از هر چیز مهمی مهم‌تر بود.
zohreh
من در لس‌آنجلس خانه‌های زیادی دیده بودم، از فقیرانه‌ترین کلبه‌ها تا عمارت‌های بالای کوهستان. ولی اولین باری بود که در محدودهٔ داخل شهر، منزلی را می‌دیدم چنان بزرگ که برای رفتن از یک طرف به طرف دیگرش یک ماشین گلف لازم بود.
zohreh
آنچه در دل است، پایانی ندارد. این را زمانی دوستی به من گفت. می‌گفت آن را در شعری خوانده که به آن باور دارد. به نظر او، معنایش این بود که اگر آدم چیزی را وارد قلبش کند ـــ آن را واقعاً در لابه‌لای آن الیاف مخملی قرمز جا دهد ــ همیشه در آنجا برایش خواهد ماند. هر اتفاقی هم بیفتد، در آنجا منتظر خواهد بود. می‌گفت ممکن است یک آدم باشد، یا یک محل، یا یک رؤیا. یک رسالت. هر چیزی که مقدس باشد. می‌گفت همه‌اش به آن چین‌های اسرارآمیز پیوند می‌شود. همیشه. انگار بخشی از آن می‌شود، و می‌ماند، و همپای قلب می‌تپد.
zohreh
«می‌دونی رعشهٔ جاعل چیه؟ لرزشیه که در امضایی که از روی امضای کس دیگه‌ای جعل شده، دیده می‌شه
نیکو👷‍♀️
به آخرین سطری که یادداشت کرده بودم، نگاه کردم. صرفاً یادآوری یک ضرب‌المثل قدیمی بود که تقریباً به درد هر تحقیقاتی می‌خورد. برو دنبال پول، احمق. این راه همیشه به حقیقت منتهی می‌شود.
نیکو👷‍♀️
قدرت مطلق فساد مطلق می‌آره؟
نیکو👷‍♀️
من به نظریهٔ گلولهٔ واحد اعتقاد دارم. آدم ممکن است بارها عاشق شود، ولی فقط یک گلوله هست که نام او بر کنارهٔ آن حک شده است. و اگر آن‌قدر خوش‌اقبال باشد که آن گلوله به او اصابت کند، زخمش هرگز التیام نخواهد یافت.
نیکو👷‍♀️
«این منصفانه نیست، هری. زندگی منصفانه نیست.»
کاربر ۶۱۰۴۴۵۴
ترس. همیشه بود. ترس از طردشدن، ترس از امید و عشق بی‌پاسخ، ترس از احساساتی که هنوز هم در من به رو نیامده بود. همه‌اش با هم درمی‌آمیخت و مانند معجون شیر داخل فنجانم ریخته می‌شد تا این‌که سراسر لبریز می‌گردید. به‌قدری پر می‌شد که اگر حتی یک قدم برمی‌داشتم، به اطراف پاشیده می‌شد. از این رو نمی‌توانستم حرکت کنم. فلج شده بودم.
کاربر ۶۱۰۴۴۵۴
من به نظریهٔ گلولهٔ واحد اعتقاد دارم. آدم ممکن است بارها عاشق شود، ولی فقط یک گلوله هست که نام او بر کنارهٔ آن حک شده است. و اگر آن‌قدر خوش‌اقبال باشد که آن گلوله به او اصابت کند، زخمش هرگز التیام نخواهد یافت.
مریم
پس اگر بخواهید دربارهٔ حرفی که کسی گفته و این‌که چطور آن را گفته، حرفی بزنید ـــ خصوصاً آدمی که دیگر زنده نیست ـــ بهتر است حتی‌الامکان آن را با جزئیاتی که قابل وارسی و اثبات باشد، درآمیزید. جزئیات. سلامت و نجات در جزئیات است.
hamtaf
در عشق و فراق، شب همیشه مقدس است. دنیا فقط اگر خودمان بخواهیم، دنیای شگفت‌انگیزی می‌شود.
hamtaf
مدت درازی بود که او را ندیده بودم، و تازه داشتم می‌فهمیدم زمان بین دو نفر چقدر زود می‌گذرد.
hamtaf
«نقل قول درست اهمیت زیادی نداره. اونچه اهمیت داره، اینه که معنی‌ش رو به خاطر بسپریم.»
hamtaf

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
تومان