بریده‌هایی از کتاب خودت را تباه نکن؛ فکر و خیال بس است به زندگی‌ات برس

«افکار درون ذهنتان شخصیت شما را تعیین نمی‌کند. کارها و اعمال شماست که شما را تعریف می‌کند.»

توقع محبت و احترام از دیگران نیز توقع بیجایی است. دیگران را همان‌گونه که هستند دوست بدارید و روش آن‌ها را برای محبت ورزیدن به خودتان بپذیرید.

گفتن جملهٔ «این به آن در» فقط باعث آسیب دیدن طرفین در طولانی مدت می‌شود.

اپیکتت می‌گوید: «اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، باید قبول کنید که مردم فکر خواهند کرد شما نادان و ابلهید.»

سقراط گفته است: «تنها چیزی که من می‌دانم این است که هیچ‌چیز نمی‌دانم.»

«اگر تمام بدبختی‌های مردم را روی هم تلنبار کنند و به آن‌ها بگویند که همه باید سهمی مساوی از آن بردارند، اکثر مردم با رضایت کامل سهم خود را برمی‌دارند و می‌روند.»

«خردمند کسی است که غم چیزهای نداشته را نمی‌خورد، بلکه برای داشته‌هایش شادی می‌کند.»

«وقتی تمایل زیاد باشد، جایی برای بزرگ شدن مشکلات و سختی‌ها باقی نمی‌ماند.»

سرنوشتتان را کنترل کنید، وگرنه سرنوشت شما را کنترل می‌کند

«سرنوشتْ افراد مایل را هدایت می‌کند و افراد بی‌میل را به زور به دنبال خود می‌کشد.»

وقتی که چیزی اوقات شما را تلخ می‌کند، نگویید بدشانسی آوردم، بگویید تحمل شایستهٔ آن، خوش‌شانسی می‌آورد.»

کسی که از عدم اطمینان اجتناب می‌ورزد این کار را نمی‌کند؛ زیرا از قضاوت شدن خیلی ترس دارد. از اینکه نادان یا ابله به نظر برسد خیلی می‌ترسد. وهم و خیال باطل یک پای او را به زمین میخکوب می‌کند و جلوی حرکت او را می‌گیرد.

دیگر وضعیت و نیروهای بیرونی را مقصر ندانید. دیگر کودکی یا محل زندگی خودتان را سرزنش نکنید.

هفت جملهٔ شخصی را به شما آموزش داده‌ام: «مایلم.» «برای برنده شدن ساخته شده‌ام.» «می‌توانم.» «از عدم اطمینان استقبال می‌کنم.» «شخصیت من را اعمالم مشخص می‌کنند، نه افکارم.» «خستگی‌ناپذیرم.» «هیچ توقعی ندارم و همه‌چیز را می‌پذیرم.»

توقع محبت و احترام از دیگران نیز توقع بیجایی است. دیگران را همان‌گونه که هستند دوست بدارید و روش آن‌ها را برای محبت ورزیدن به خودتان بپذیرید. خود را از زندان دراماتیک انتظارات و توقعات خلاص کنید و به عواقب آن فکر نکنید. زندگی کنونی‌تان را دوست داشته باشید، نه چیزی که در رؤیاهایتان بود. «من هیچ توقعی ندارم و همه‌چیز را می‌پذیرم.» این جملهٔ ساده شما را از بند ذهنتان آزاد می‌کند و باعث می‌شود که با قدرت به زندگی‌تان برسید.

«اگر احساسات انسان تا حد زیادی نتیجهٔ افکارش است، پس می‌توانیم احساساتمان را نیز کنترل کنیم. چگونه؟ با کنترل افکارمان یا تغییردادن جملاتی که درونی کرده‌ایم، یا نحوهٔ صحبت‌کردنمان با خودمان که تا حد زیادی احساس‌مان را در وهلهٔ اول شکل می‌دهد.»

در اکثر مواقع، دلیل اینکه نمی‌توانید راه‌حل پیدا کنید این است که به مشکلتان خیلی نزدیکید و در همان اطراف به دنبال راه‌حل می‌گردید. کمی دورتر بروید. خیلی دورتر بروید و کلی‌تر به موضوع نگاه کنید. این تقریباً همان پدیده‌ای است که روان‌شناسان به آن «بازسازی شناختی» می‌گویند و به این معنی است که شما باید جایگاه مشکلات را در زندگی خود تغییر دهید.

اپیکتِت می‌گوید: «خردمند کسی است که غم چیزهای نداشته را نمی‌خورد، بلکه برای داشته‌هایش شادی می‌کند.»

سرنوشتتان را کنترل کنید، وگرنه سرنوشت شما را کنترل می‌کند. زندگی برای درنگ کردن‌ها و طفره‌روی‌های شما صبر نمی‌کند، برای سردرگمی یا ترس شما صبر نمی‌کند؛ بدون شما به مسیرش ادامه خواهد داد. زندگی صرف‌نظر از اینکه شما در آن فعالانه شرکت می‌کنید یا نه، ادامه خواهد داشت.

دیگر شانس را سرزنش نکنید. دیگران را سرزنش نکنید. دیگر وضعیت و نیروهای بیرونی را مقصر ندانید. دیگر کودکی یا محل زندگی خودتان را سرزنش نکنید.