بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیاه و کبود | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیاه و کبود

بریده‌هایی از کتاب سیاه و کبود

امتیاز:
۳.۸از ۹ رأی
۳٫۸
(۹)
گفتم: «چی می‌شه اگر مدیر مدرسهٔ جدید شما یک زرافه باشه...» رابرت جواب داد: «... و وقتی می‌خواد وارد کلاس بشه مرتب سرش رو به دیوار بکوبه...» «اونوقت مجبوره تمام مدت کلاه ایمنی فوتبال سرش بذاره...» «... و توی تیم ما بازی کنه...» بنی با چشمان گشاد شده و دهان باز به ما نگاه می‌کرد. رابرت گفت: «این یک بازیه. مامانم از خودش ساخته. اسمش رو گذاشتیم، چی می‌شه اگر.»
ارمین عبدلی
اما از نفرت خود چنان خوشنود بود که شنیدن آن تقریبآ می‌توانست لذت‌بخش باشد. او همیشه کلمهٔ هجوم را به کار می‌برد، انگار آن کلمه آدامسی است که بین دندان‌هایش صدا می‌دهد.
ارمین عبدلی
مردن راه‌های بسیاری دارد، و بعضی از آنها ترا رها می‌کند تا زنده باشی و راه بروی.
ارمین عبدلی

حجم

۲۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۱۷,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد