بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قطاری که مسافرش شدیم (بیست تک‌نگاری درباره‌ی زندگی بعد از مهاجرت) | طاقچه
کتاب قطاری که مسافرش شدیم (بیست تک‌نگاری درباره‌ی زندگی بعد از مهاجرت) اثر علی معتمدی

بریده‌هایی از کتاب قطاری که مسافرش شدیم (بیست تک‌نگاری درباره‌ی زندگی بعد از مهاجرت)

نویسنده:علی معتمدی
انتشارات:نشر داستان
امتیاز:
۴.۲از ۱۹ رأی
۴٫۲
(۱۹)
خب هر کسی داستان خودش را دارد ولی قصه اینجاست که وقتی یک خیال توی دل آدم بماند، مثل ماست توی کاسه می‌ماسد و دیگر خوردن ندارد. می‌شود یک آروزی محال.
اسپاگتی خانوم
ایران ماندن یا خارج رفتن برای بعضی‌ها آن‌قدرها هم مهم نیست. اینکه خواسته‌ای تبدیل به آروزی محال نشود، مهم‌تر است.
اسپاگتی خانوم
باور کنیم یا نه، حس تعلق، بعد از مهاجرت کم رنگ و کم مایه است، اصیل نیست و رسیدن به چنین احساسی، اگر ناممکن نباشد، کار آسانی نیست.
محدثه بانو
مال جایی بودن، سهیم بودن را به همراه می آورد
محدثه بانو
تعلق داشتن، حس لطیفی ست
محدثه بانو
خانه، آن جایی ست که به آن تعلق داریم. جایی که به من و ما، حسی از “مال جایی بودن” می دهد.
محدثه بانو
در رفتن، یک مجهول داریم و آن تنها مقصد ماست. قرار است از جا و شرایطی معلوم که از آن باخبریم، به زندگی و شرایطی مجهول که نمی دانیم کجاست حرکت کنیم. در برگشتن، دو مجهول داریم و آن مبدا و مقصد، هر دو با هم است. چون می خواهیم از جایی که هنوز، یا شاید تا همیشه، برایمان غریب و مجهول و نامأنوس است به دیارمان سفر کنیم. به دیاری که روزی خانه بوده و حالا شده است پر از ناشناخته. پر از مجهول. شده است یک غریب آشنا!
محدثه بانو
همیشه در این سال های خارج نشینی، هر وقت که می خواسته خوشی زیر دلم بزند یا غم و غصه امانم را ببرد، چشم هایم را بسته ام و بلند توی دلم داد زده ام که “این به اون در …! ”. کنسرت و کلاب شبانه، شادی و پایکوبی های خیابانی، آزادی های غیر یواشکی، اینترنت بدون فیلتر شکن، درآمد به دلاری که هر روز قیمتش بالا و پایین نمی رود یا سکه ای که قیمتش برق از چشمانت نمی پراند، به برگشتن های تنها به خانه ای که کسی پشت درش انتظارت را نمی کشد، به یک شنبه های دلتنگی که تنها توی کافه محله نشسته ای و دست زیر چانه گذاشته ای، به خواهری که از مراسم عقدش، تنها چند عکس و یک فیلم نصفه نیمه نصیبت شده است، و به صدایی که هر روز از پشت گوشی تلفن شنیده ای و در جواب “چطوری؟”، فقط توانسته ای بگویی “خوبم” در!
محدثه بانو
شاید باور نکنید که ایرانی های خارج از ایران بیشتر از هر چیز دیگری به همدیگر نیاز دارند. اصلا این برایشان مثل آب و غذا می ماند. مثل نفس کشیدن است. همیشه می گردند ببینند کجا قرار است این هفته و این ماه مهمانی ایرانی باشد. کجا قرار است فلان خواننده ایرانی بخواند. وقت سال تحویل کجا بروند یا شب یلدا را با چه کسی بگذرانند.
محدثه بانو
در هفته ها و ماه های اول بعد از مهاجرت بیشتر از هر زمان دیگری، دنبال راه و چاه می گردیم. راه و چاه درس خواندن، راه و چاه کار کردن یا پیدا کردن روابط و آدم های جدید در زندگی جدیدمان. به عقل و منطق خودمان هم اعتماد نمی کنیم. می خواهیم یکی باشد که نصیحتمان کند و جالب اینجاست که تقریبا حرف هر آدمی را هم که کمی زودتر از ما آمده باشد قبول می کنیم. از اولین توصیه هایی که تقریبا هر ایرانی بعد از آمدنش می شنود، دوری کردن از بقیه ایرانی هاست!
محدثه بانو

حجم

۶۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۴ صفحه

حجم

۶۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد