بریدههایی از کتاب در جست و جوی اسپینوزا
۳٫۷
(۶)
یکی از خصلتهای اصلی رفتار انسان متمدن اندیشیدن راجع به آینده است. دانشاندوزی و توانایی ما برای مقایسه گذشته و آینده، فراهم کردن امکان «مهم پنداشتن» آینده، پیشبینی آن، انتظار آن به شکلی شبیهسازیشده، تلاش برای شکل دادن به آن، تا حد امکان به طرزی سودمند است. برای آیندهای بهتر، خشنودی آنی را تاخت میزنیم و لذت فوری را به تعویق میاندازیم. و بر همین مبنا دست به فداکاریهای بلافاصله میزنیم.
shahram naseri
وقتی اینگونه بیماران با وضعیتی مفروض روبهرو میشوند ــ گزینههای احتمالی اقدام و بازنمود ذهنی پیامدهای اقدامات احتمالی ــ در فعال کردن حافظه مربوط به عاطفه ناکام میشوند، امری که میتوانست به آنها کمک کند که در میان گزینههای رقیب سودمندترین مورد را انتخاب کنند. این بیماران از تجربه مربوط به عاطفهای که در طول عمر اندوخته بودند استفاده نمیکردند. تصمیمهایی که در چنین مواردی از عاطفه تحلیلرفته برگرفته میشد منجر به نتایج منفی درهم برهم یا فاحش میشد، بهخصوص از نظر پیامدهای آتی. در وضعیتهایی که شامل گزینههای آشکارا متعارض و عدم قطعیت پیامدها بودند، این مخاطره چشمگیرتر بود.
shahram naseri
این واقعیت که ما، موجودات صاحب فهم و پیچیده، احساسهای معینی را مثبت و احساسهای دیگری را منفی میشناسیم، بهطور مستقیم به روانی یا سنگینی فرایند حیات مربوط است. کناتوس ما وضعیتهای روان حیات را ترجیح میدهد. ما به سمت آنها کشیده میشویم. کناتوس ما به طور طبیعی از وضعیتهای سنگین حیات اجتناب میکند. از آن فاصله میگیریم. میتوانیم این روابط را بفهمیم، این را نیز میتوانیم اثبات کنیم که در مسیر زندگیمان وضعیتهای روان حیات، که مثبت احساس میشوند، مربوط به رویدادهایی به نظر میرسند که خوب میدانیم، در حالیکه وضعیتهای سنگین حیات، که احساس ما نسبت به آن منفی است، زیانبار به نظر میآیند.
shahram naseri
به این دلیل که تمامی احساسها دربرگیرنده جنبههایی از لذت یا درد هستند، که اجزای سازنده آنها به شمار میآیند، و نیز این دلیل که تصاویر ذهنیای که آنها را احساسها مینامیم از الگوهای عصبی بهنمایشدرآمده در نقشههای بدن سرچشمه میگیرند، مطرح کردن اینکه درد و گونههای آن وقتی رخ میدهند که نقشههای بدنِ مغز پیکربندیهای معینی به خود میگیرند، امری منطقی است.
shahram naseri
چه دلیل در جریان تکامل احساسها به وجود آمدند. احساسها احتمالاً به این دلیل به وجود آمدند که نقشههای مغزیای در دسترس بود که میتوانستند بازنمود وضعیتهای بدن باشند. آن نقشهها به این دلیل به وجود آمدند که ماشینآلات تنظیم بدن به آنها نیاز داشتند تا تعدیلهای تنظیمکنندهای را به انجام برسانند که در مدت آشکار شدن یک واکنش عاطفی رخ میدهند. به این معنی که احساسات نهتنها متکی به وجود بدن و مغزی است که قادر به بازنمودهای بدن باشد، بلکه به وجود قبلی ماشینآلات مغزی تنظیم حیات نیز متکی هستند، از جمله به بخشی از سازوکار تنظیم حیات که موجب واکنشهایی مثل عواطف و امیال میشود.
shahram naseri
احساس در یک ترکیب پرثمر با خاطرات گذشته، تخیل، و خردورزی، منجر به ظهور آیندهنگری و امکان خلق واکنشهای بدیع و غیر کلیشهای شد.
shahram naseri
تکامل ماشینآلات مغزی عاطفه و احساس ظاهرا بخش بخش سرهم شده است. ابتدا ماشینآلاتی برای تولید واکنش به یک شیء یا رویداد فرارسیدند، که به شیء یا موقعیت معطوف بودند ــ ماشینآلات عاطفه. دوم، ماشینآلاتی برای تولید یک نقشه مغزی و بعد تصویری ذهنی، تصور، فرارسیدند که معطوف به واکنشها و وضعیت به دستآمده اندامواره بودند ــ ماشینآلات احساس.
اولین وسیله، یعنی عاطفه، اندامواره را توانمند کرد که بهطور مؤثر اما نه خلاقانه به تعدادی موقعیتهای پدیدآورنده یا تهدیدکننده حیات واکنش نشان دهد ــ موقعیتهای «خوب برای حیات» یا «بد برای حیات» پیامدهای «خوب برای حیات» یا «بد برای حیات». دومین وسیله، یعنی احساس، هشداری ذهنی برای موقعیتهای خوب یا بد فراهم کرد، و با تأثیرگذاری پایدار بر توجه و حافظه اثر عاطفه را طولانی کرد.
shahram naseri
در اساس، یکی از اهداف اساسی رشد آموزشی ما گنجاندن یک گام ارزیابی خودکار بین امر مسبب عاطفه و واکنشهای عاطفی است. با این کار، تلاش میکنیم به واکنشهای طبیعیمان شکل دهیم و آنها را با الزامات یک فرهنگ مفروض منطبق کنیم.
shahram naseri
موفقیت یا شکست انسانیت تا حدود زیادی وابسته به این است که مردم و نهادهایی که اداره زندگی مردم را به عهده دارند چهگونه این نظریه بازبینیشده از انسان را در اصول و سیاستها به کار میگیرند. شناخت از عصب ـ زیستشناسی عاطفه و احساس کلید صورتبندی اصول و سیاستهایی است که میتوانند رنجوری انسان را کاهش دهند و بر سلامت او بیفزایند. در اساس، شناخت جدید حتی در نحوهای که انسانها به تنش حلنشده بین تفسیر زمینی و ماورایی از هستی خودشان میپردازند تأثیرگذار خواهد بود.
shahram naseri
تا همین اواخر مسئله ذهن ـ بدن یک موضوع فلسفی، خارج از حیطه علم تجربی، باقی مانده بود. حتی وقتی در قرن بیستم آشکار شد که وقت آن رسیده علم به مسئله ذهن و بدن بپردازد، موانع بسیاری وجود داشتند ــ از نظر روش و رویکرد ــ و موضوع یکبار دیگر به تعویق افتاد. تنها در دهه اخیر است که مسئله، عمدتا به صورت بخشی از پژوهش آگاهی عاقبت وارد برنامه علمی شده است. اما، شایان توجه است که آگاهی و ذهن همسان نیستند. به معنای دقیق کلمه، آگاهی فرایندی است که از طریق آن ذهن آکنده از مرجعی میشود که آن را خویشتن مینامیم و گفته میشود که از هستی خویش و هستی اشیای پیرامونش مطلع است.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۰۷ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۰۷ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان