بریده‌های کتاب بانو
۴٫۲
(۱۲۲۰)
خواندن نظرات
عاشق دختری شد و با او ازدواج کرد و در آپارتمان کوچکی زندگیش را آغاز کرد. این دختر ویژگی‌های یک گل را داشت. بلارد نمی‌توانست آن را توضیح دهد اما می‌توانست بگوید که او ساکت و معطر و امیدوار مثل یک گل بود.
.
بلارد فریاد زد: "اما آخه تو چه چیزی رو بیشتر از بقیه چیزا تو این دنیا می‌خواهی؟" او کمی فکر کرد و گفت: "می‌خواهم که تو هم به خوشحالی من باشی."
Shirin Rassam
. وقتی بلارد با احتیاط از او می‌پرسید که چه چیزی او را اینهمه شاد نگه داشته، او با شگفتی خاصی می‌گفت: "تو."
نادر
گفت: "می‌دونی... من آدم خوشحالیم." و با خودش فکر کرد: "این همون چیزیه که کل دنیا دارن براش می‌میرن."
تیناز
"می‌دونی... من آدم خوشحالیم." و با خودش فکر کرد: "این همون چیزیه که کل دنیا دارن براش می‌میرن."
elahe
"او استعداد خاصی برای زنده بودن و زندگی دارد."
سفید پوست سیاه باطن
. وقتی بلارد با احتیاط از او می‌پرسید که چه چیزی او را اینهمه شاد نگه داشته، او با شگفتی خاصی می‌گفت: "تو."
Aynaz
نشسته بود و روزنامه می‌خواند.
farzanepoursoleiman
در حضور این زن غیر ممکن بود که بتوانی دلسرد باشی.
کاربر ۴۶۸۶۱۶۲
" بلارد فریاد زد: "اما آخه تو چه چیزی رو بیشتر از بقیه چیزا تو این دنیا می‌خواهی؟" او کمی فکر کرد و گفت: "می‌خواهم که تو هم به خوشحالی من باشی."
مهدی نجفی

حجم

۶٫۷ کیلوبایت

حجم

۶٫۷ کیلوبایت

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۹صفحه بعد