بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بانک‌ تهیدستان؛ وام‌های کوچک، ابزار مبارزه با فقر جهانی | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بانک‌ تهیدستان؛ وام‌های کوچک، ابزار مبارزه با فقر جهانی

بریده‌هایی از کتاب بانک‌ تهیدستان؛ وام‌های کوچک، ابزار مبارزه با فقر جهانی

۴٫۶
(۱۲)
سال ۱۹۸۵ برای اولین بار به شیکاگو رفتم. از من دعوت شده بود برای فعالان اجتماعی، اقتصاددانان، بانکداران و رهبران محلی شیکاگو سخنرانی کنم اما در آنجا، تقریباً همه با گفته‌های من مخالف بودند و معتقد بودند که یک تجربه بنگالی نمی‌تواند ریشه فقر در آمریکا را براندازد. آنها بر این باور بودند که شیکاگویی‌ها، بیش از هر چیز به مراقبت‌های بهداشتی، محافظت از مواد مخدر و دوری از خشونت نیاز دارند و معتقد بودند که خوداشتغالی، یک مفهوم ابتدایی است که فقط در جهان سوم کاربرد دارد. از دید آنها، مردم کم‌درآمد شیکاگو، از آن‌جا که هیچ مهارتی ندارند، قادر به استفاده از سرمایه و راه‌اندازی کسب‌وکار نیستند.
محسن
میلیون‌ها خانواده در این کره‌خاکی، همچنان قربانی اقتصادهای ناعادلانه هستند که حق آنان را برای دادن وام به رسمیت نمی‌شناسند و آنها را در زندگی برده‌وار خود رها کرده‌اند؛ مردمی که تنها به این علت که از پتانسیل بالقوهٔ آنها استفاده نشده است در گرسنگی و فقر به‌سر می‌برند. البته وام خرد، یک داروی معجزه‌کننده نیست که فقر را در یک چشم‌برهم‌زدن از بین برَد. ولی می‌تواند فقر بسیاری از مردم را پایان بخشد و برای برخی دیگر نیز از شدت آن بکاهد. من معتقدم که برنامهٔ وام خرد، البته به همراه برنامه‌های نوآورانهٔ دیگری که بتوانند پتانسیل بالقوهٔ مردم را آزاد کنند، ابزارهایی ضروری برای ساختن دنیایی عاری از فقرند
محسن
ایده آنها مبنی بر ایجاد ارتباط میان یک میلیون نفر از کشورهای ثروتمند با میلیون‌ها نفر از مردم فقیرِ کشورهای در حال توسعه، آن هم از طریق وام‌های خرد، برای من بسیار هیجان‌انگیز بود. این کار می‌توانست میلیون‌ها نفر را از پتانسیل وام خرد آگاه کند.
محسن
تا آخر سال ۲۰۰۲، برنامه‌های مشابهِ گرامین توانسته بودند بالغ بر ۴۴۴ میلیون دلار وام به حدود ۱, ۱۴۰, ۰۰۰ نفر از فقیران اعطا کنند.
محسن
دیوید همچنین یک کتاب به نام "خواننده گرامین " چاپ کرده است که شامل مقالات من و چندین مقاله از خود او می‌شود. این کتاب راهنمای بسیار ارزشمند، به افراد زیادی برای اجرای برنامه‌هایی مشابه گرامین در کشورشان کمک کرده است.
محسن
هر اقتصاددانی که درک واقعی از جامعه داشته باشد، به‌جای تخریب این اقتصاد مردمی، سعی خواهد کرد که کارایی آن را بهبود بخشد، اما در غیاب حمایت تئوریک اقتصاددانان، این کار (یعنی تشویق اقتصاد مردمی) از سازمان‌هایی نظیر گرامین نیز برنخواهد آمد.
محسن
درواقع در بسیاری از کشورهای جهان سوم، اکثر مردم با خوداشتغالی زندگی می‌کنند و چون اقتصاددانان نمی‌دانند این افراد را در کدام قسمت از چارچوب تحلیلی خود جای دهند، آنها را در یک دسته‌بندی مجزا به نام "بخش غیررسمی " می‌گنجانند؛ اما در حقیقت، همین بخش است که بیانگر تلاش افراد جامعه برای ایجاد شغل است و من ترجیح می‌دهم آن را "اقتصاد مردم " بنامم؛
محسن
از طرف دیگر، اقتصاددانان، قدرت اجتماعی برنامهٔ "وام‌های خرد " را درک نکرده‌اند. در تئوری‌های رایج اقتصاد، "وام " و "اعتبار " صرفاً ابزاری برای روان کردن چرخ‌های تجارت و صنعت محسوب می‌شود؛ اما باید بدانیم که "وام " و "اعتبار "، هنگامی می‌تواند قدرت اقتصادی ایجاد کند که ابتدا به قدرت اجتماعی تبدیل شده باشد؛ اما وقتی مؤسسات اعتباری و بانک‌ها، قوانینی صرفاً در حمایت از بخش کوچکی از جمعیت جامعه (یعنی توانگران) تعریف می‌کنند، صرفاً همان بخش از جامعه به قدرت اجتماعی و متعاقبا قدرت اقتصادی دست یافته و بخش‌های دیگر جامعه (یعنی فقرا) از گردونه حذف خواهند شد
محسن
وقتی در دهه ۱۹۸۰ در مورد وام‌های خرد صحبت می‌کردم، اقتصاددانان یا روزنامه‌نگاران همگی فکر می‌کردند که منظور من، کاهش فقر از طریق وام دادن به کسب‌وکارهای کوچک سپس اجاره دادن آنها به افراد فقیر است؛ اما من می‌خواستم مردم بدانند که من حامی وام مستقیم به خود فقیران هستم.
محسن
حتی بیشتر این کمک‌ها، در نهایت برای ساخت جاده‌ها، پل‌ها و نظیر آنها خرج می‌شود که اگرچه گفته شده است در درازمدت به نفع افراد فقیر است، درواقع این توانگران هستند که در نهایت از آن بهره خواهند برد. بنابراین، کمک‌های خارجی، نوعی اعانه به ثروتمندان است درحالی‌که فقیران روز به روز فقیرتر می‌شوند. پس اگر هدف این کمک‌ها اثرگذاری بر زندگی بینوایان باشد، باید در نحوه توزیع آنها بازنگری شود تا به‌طور مستقیم به دست خود فقیران برسد
محسن
در این میان، پروژه‌های تصویب شده نیز نامه‌نگاری‌ها و سیستم اداری سنگینی به دنبال خود ایجاد می‌کنند که درنتیجه، به سرعت فاسد و ناکارآمد می‌شوند. در جهانی که برتری "اقتصاد بازار " و "بنگاه‌های اقتصادی آزاد " را نسبت به روشهای دیگر در بوق و کرنا کرده است، هنوز پول‌های کمکی به یک کشور صَرف مخارج خود دولت‌های آن‌جا می‌شود؛ موضوعی که کاملا برخلاف اقتصاد بازار است.
محسن
طبق برآورد یک مؤسسه تحقیقاتی در بنگلادش، از ۳۰ میلیارد دلار کمک مالی خارجی که طی ۲۶ سال گذشته به این کشور اعطا شده است، ۷۵ درصد از آن در بنگلادش خرج نشده است، بلکه صرف فرآیند مشاوره، خرید لوازم اداری و رفت‌وآمدهای مشاوران کشور اعطاکنندهٔ کمک مالی شده است. ۲۵ درصدی هم که در بنگلادش صَرف شده، نه به خود فقیران بلکه به تعداد کمی از سازمان‌های محلی و پیمانکاران رسیده است. به عبارت دیگر، بخش اعظمی از پول کمک شده به یک کشور فقیر، صرف خرید کالاهای مصرفی خارجی می‌شود که هیچ کمکی به اقتصاد و نیروی کار این کشورها نمی‌کند
محسن
آنچه در مورد سازمان‌های توسعه‌ای بین‌المللی مشهود است این است که این سازمان‌ها، پول زیادی برای خرج کردن در اختیار دارند. کارمندان این سازمان‌ها، ابتدا مقادیر معینی را برای هر کشور در نظر می‌گیرند و هرچه بتوانند پول بیشتری در یک کشور توزیع کنند، ترفیع بیشتری می‌گیرند. بنابراین، مشاوران جوان و جاه‌طلب این سازمان‌ها همواره سعی می‌کنند پروژه‌هایی با بیشترین ارزش دلاری را انتخاب کنند و با جابجا کردن پول بیشتر، از نردبان ترقی بالاتر روند!. من بارها شاهد بوده‌ام که آنها ممکن است هر کاری برای گرفتن ترفیع انجام دهند (از جمله رشوه دادن مستقیم یا غیرمستقیم به مأموران دولتی و سیاستمداران). برای نمونه، بارها شاهد بوده‌ام که این مشاوران جوان، خانه‌های نوساز و گران‌قیمتی را برای کارمندان دولتی یک کشور اجاره می‌کردند یا تحت عنوان شرکت در کارگاه‌ها و کنفرانس‌های کاری، از این کارمندان برای سفرهای خارجی جذاب دعوت می‌کردند تا نظر آنها را به سمت خود جلب کنند.
محسن
از نظر من، نگاه مشاوره‌ایِ سازمان‌های توسعه‌ای بین‌المللی به موضوع فقر، آنها را به شدت گمراه کرده است. فرض آنها این است که کشورهای دریافت‌کنندهٔ کمک مالی باید صرفاً در یک فرآیند چند مرحله‌ایِ "شناسایی مسئله، آماده‌سازی پروژه و اجرای پروژه " راهنمایی شوند. مشاوران این سازمان‌ها در برخورد با کشورهای کمک‌گیرنده بسیار مغرورانه رفتار می‌کنند. به‌علاوه، این مشاوران اغلب یک تأثیر فلج‌کننده بر روی ظهور نوآوری در مبارزه با فقر در این کشورها بر جای می‌گذارند، چراکه کارمندان و تحصیلکردگان کشورهای دریافت‌کنندهٔ کمک ناگزیر باید به سرعت با عقاید و تجویزهای این مشاوران هماهنگ شوند؛ حتی اگر شخصاً اعتقاد داشته باشند که این تجویزها نادرست است.
محسن
قبل از این‌که گرامین را تأسیس کنم، یکی از منتقدان همیشگیِ سازمان‌های توسعه‌ایِ بین‌المللی در بنگلادش بودم. تاکنون با نفوذترین این مؤسسات در بنگلادش، بانک جهانی بوده است. بیشترین انتقادهای من نیز متوجه این سازمان بوده است. بانک جهانی و گرامین، طی این سال‌ها اختلافات و دعواهای زیادی داشته‌اند به‌طوری‌که برخی از صاحب‌نظران، ما را "دو رقیب مسابقهٔ بوکس " نامیده‌اند. شیوه کاری ما به قدری متفاوت با یکدیگر بوده است که سال‌هاست به‌جای صرف وقت و انرژی برای کمک به هم، به جنگ با هم پرداخته‌ایم.
محسن
اما این بدین معنا نیست که تمام انواع آموزش بد هستند بلکه موضوع اصلی آن است که آموزش نباید فشاری به افراد وارد کند. آموزش تنها باید زمانی پیشنهاد شود که آنها به‌طور داوطلبانه به دنبال آن بوده و حاضر به پرداخت شهریه بابت آن باشند. در گرامین، وام‌گیرندگان به این دلیل به دنبال آموزش هستند چون می‌خواهند قادر به خواندن اعداد در دفترچه حساب خود شوند یا بدانند چقدر پرداخت کرده‌اند و چه مقدار دیگر باید به بانک بازگردانند. وام‌گیرندگانِ گرامین می‌خواهند قادر به خواندن بیانیهٔ "۱۶ تصمیم "، قادر به بررسی حساب‌های خود یا پیگیری اخبار مربوط به کسب‌وکار خود باشند یا می‌خواهند روش‌های جدید نگهداری از ماکیان، چارپایان یا راه‌های جدید زراعت، انبارداری و هرس کردن را یاد گیرند
محسن
به اعتقاد من، بسیاری از برنامه‌های آموزشی ارائه شده به فقرا، نتیجه عکس می‌دهد. اگر گرامین نیز وام‌گیرندگان را قبل از دریافت وام، ملزم به گذراندن یک برنامه آموزشی در حوزهٔ مدیریت کسب‌وکار می‌کرد، اغلب آنها می‌ترسیدند و عضو گرامین نمی‌شدند. آموزش رسمی، یک تجربهٔ تهدیدآمیز برای وام‌گیرندگان ماست و حتی می‌تواند به قابلیت‌های ذاتی آنها لطمه زده و احساس کوچکی، حماقت و ناکارآمدی را به آنها القا کند.
محسن
اکثر صاحب‌نظرانِ حوزهٔ فقرزدایی اصرار دارند که آموزش افراد فقیر، برای بالا رفتن آنها از نردبان اقتصاد امری حیاتی است؛ اما اگر به دنیای واقعی بروید، می‌بینید که فقیران به‌دلیل عدم آموزش فقیر نیستند بلکه علت فقر آنها این است که نمی‌توانند عایدی کار خود را حفظ کنند. آنها هیچ سرمایه‌ای دراختیار ندارند و تنها "دارا بودن سرمایه " است که به افراد، قدرت فرار از فقر را می‌دهد. سود، ارتباط تنگاتنگی با سرمایه دارد، اما افراد فقیر، عمدتاً به سود کسانی که سرمایه‌های تولید را در کنترل خود دارند کار می‌کنند، اما آنها چرا نمی‌توانند سرمایه‌ای برای خود داشته باشند؟ در پاسخ باید گفت که زیرا هیچ‌کس امکان دسترسی به آن را برای آنها فراهم نمی‌کند چراکه آنها را شایسته دریافت سرمایه نمی‌داند.
محسن
بسیاری از سیاستگذاران دولتی و سازمان‌های مردم‌نهاد و همچنین تمام نهادهای توسعه‌ایِ بین‌المللی، معمولاً فعالیت‌های فقرزدایی خود را با برنامه‌های پرزحمت آموزشی شروع می‌کنند. فرض آنها این است که این افراد فقیرند تنها به این دلیل که مهارتی ندارند. نتیجه چنین دیدگاهی، اجرای برنامه‌های گستردهٔ آموزشی برای افراد فقیر است بدون آن که دغدغه چندانی در مورد نتایج عینیِ این آموزش‌ها یا تاثیر این دوره‌های آموزشی بر افزایش توانایی‌های شغلی افراد فقیر وجود داشته باشد.
محسن
من به شدت معتقدم که هر فردی دارای یک نوع مهارت ذاتی است که من به آن "مهارت بقا " می‌گویم. درواقع افراد بی‌بضاعت و فقیر به این‌که ما بگوییم چگونه زنده بمانند، نیازی ندارند و خودشان می‌دانند چطور این کار را انجام دهند. بنابراین، ما نیز در گرامین، به‌جای اتلاف وقت برای آموزش مهارت‌های جدید به آنها تلاش کرده‌ایم تا از مهارت‌های موجود در خودشان حداکثر استفاده را ببریم. درواقع با فراهم کردن سرمایه برای افراد فقیر، می‌توان به سرعت شاهد بالفعل شدن مهارت‌های آنها نظیر بافندگی، شالیکاری، دامداری و دست‌فروشی بود. ارائه یک سرمایه اولیه برای فقرا، همچون کلیدی برای گشایش توانمندی‌های آنان است. اغلب اوقات، خود وام‌گیرندگان اقدام به آموزش مهارت‌های جدید به یکدیگر می‌کنند و جالب این‌که این کارِ آموزش را بسیار بهتر از ما انجام می‌دهند.
محسن

حجم

۲۴۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۲۴۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان