بریدههایی از کتاب ظرافت جوجه تیغی
۳٫۸
(۱۹۸)
آقای لرمی، معلم تاریخ ما، توانست با نشان دادن یک رشته عکسهای مستند از مراسم قطع دست یا بریدن لبها، بر طبق قوانین اسلامی در مورد مجرمانی که دزدی کرده یا مواد مخدر کشیده بودند، بیآنکه فیلم تبلیغاتی یا ضد اسلامی باشد، کاملاً توجه ما را در جریان دو درس تاریخ جلب کند.
نازنین بنایی
بهنظر داراها اینطور میآید که افراد خردهپا، شاید بهعلت اینکه زندگی آنها ارزش چندانی ندارد و محروم از اکسیژن، پول و مردمداریاند، احساسات انسانی را با شدت کمتری درک میکنند و با بیاعتنایی زیادی با آن روبهرو میشوند.
Artin li
شاید زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همینطور لحظههایی از زیبایی که، در آن لحظهها، زمان همان زمان نیست. درست مثل نتهای موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد میکنند، تعلیق، یک جای دیگر در همینجا، یک همیشه در هرگز.
آری، همین است، یک همیشه در هرگز.
Samane
آنها سرگذشتها را بر تئوریها، قصهها را بر مفهومها، تصویرها را بر ایدهها ترجیح میدهند. ولی این امر باعث نمیشود که فلسفهبافی نکنند. اینچنین ما در تمدنی هستیم که خالی بودن وجودمان را میجود و دایم در نگرانی کمبود بهسر میبریم. از دارایی و از حواسمان وقتی لذت میبریم که اطمینان پیدا کنیم آنوقت باز هم بیشتر لذت خواهیم برد. شاید ژاپنیها میدانند که آدم لذتی را میچشد که میداند زودگذر و یگانه است و، فراتر از این آگاهی، میتوانند بر پایه آن زندگی خود را سامان بدهند.
افسوس، تکرار غمانگیز و ابدی، یکبار دیگر، مرا از اندیشهام بیرون میکشد ــ ملال از یکنواختی زاده میشود ــ زنگ در اتاقم بهصدا در میآید.
صبا بانو:)
زندگی کردن، مردن: این چیزی نیست جز نتایج آن چیزهایی که انسان بنا کرده است. آنچه در شمار میآید درست بنا کردن است.
صبا بانو:)
مرواریدهای سفید
در دستهایم، وقتی قلب هنوز سرشار از امید است، فرود میآیند
ما یکدیگر را ترک کردیم
من آنها را با خودم بردم
مثل یادگاری عزیزی از تو.
صبا بانو:)
همه پدیدهشناسی بر پایه این یقین استوار است: وجدانِ واکنشی نشانه منزلت هستیشناختی ما و تنها جوهری در وجود ماست که ارزش بررسی کردن را دارد به خاطر اینکه ما را از جبرگرایی زیستشناختی نجات میدهد.
صبا بانو:)
وقتی انسان میخواهد تصمیمی را عملی کند که شانس کمی وجود دارد کسی مفهوم آن را درک کند، باید چیزی را به تصادف واگذار نکند و بسیار محتاط باشد. آدم نمیتواند تصور کند که دیگران با چه سرعتی ممکن است سر راه اجرای تصمیمی که آنهمه برایش اهمیت دارد مانع ایجاد کنند، آنهم به نام مزخرفاتی از قماش «مفهوم زندگی» یا «عشق به انسان».
وحیده
آنکس که بذر آرزو میپاشد، سرکوبی درو میکند.
shakiba
چه وسیله تفریحی شریفتر و چه همصحبتی سرگرمکنندهتر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذتبخشتر از هیجانی است که خواندن کتاب نصیب انسان میکند.
محمد جواد
سکوت اجازه میدهد آدم به درون خود برود
محمد جواد
سیاست اسباببازیِ دست پولدار کوچولوهاست که آن را به کسی قرض نمیدهند.
محمد جواد
مادری که بچههایش را دوست دارد، همیشه وقتی آنها به دردسر میافتند آگاه میشود.
محمد جواد
نوجوانها خیال میکنند که وقتی، با تقلید بزرگسالان، خود را بزرگ به شمار آورند به مراد دلشان خواهند رسید. حال آنکه بزرگسالان بچه باقی ماندهاند و از برابر زندگی و دشواریهای آن میگریزند.
محمد جواد
در مدرسه راهنمایی (البته دولتی، فراموش نشود پدرم قبلاً، یکی از وزیران جمهوری بود) میتوان همهچیز خرید: اِل. اِس. دی. کوکائین، هروئین و بقیه چیزها.
محمد جواد
زیبایی در کجاست؟ در چیزهای بزرگ که، مثل دیگر چیزها، محکوم به نابودیاند، یا اینکه در چیزهای کوچک که، بیادعا در همه موارد، میتوانند در لحظهها گوهری از ابدیت را خاتمکاری کنند.
کاربر ۵۴۵۰۹۰۰
ملال از یکنواختی زاده میشود
محمد جواد
تمام خانوادههای خوشبخت شبیه هماند ولی خانوادههای بدبخت هریک به شیوه خود بدبخت است
محمد جواد
به خود بگوییم که زمان حال مهم است: همین حالا چیزی ساختن، بههر قیمتی و با تمام نیرو.
محمد جواد
نباید فراموش کرد که جسم پژمرده میشود، که دوستان میمیرند، که همه شما را فراموش میکنند، که پایان زندگی تنهایی است.
محمد جواد
حجم
۲۸۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۲۸۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
قیمت:
۱۶۵,۰۰۰
تومان