باد می آید
شالم را محکم نگه می دارم
تو می آیی
مردد می مانم!
سیّد جواد
قصه دریا
شبی شروع شد
که من
از اشک
تمام شده بودم!
سیّد جواد
میگوید: سر به هوا نباش!
تو بگو، مگر میشود سر به زیر بود
و آسمان را دید؟!
سیّد جواد
پاشو!
خودت را به مردن نزن.
هنوز نفس می کشی
در قلبم!
سیّد جواد
باران میخواستی؟!
من در نگاهم دارم.
کافیست نامت
وسط بیاید.
سیّد جواد
دیگر نمینویسم
هیچ خاطره ای را
درد دارد ...
گریستن و نوشتن
خواندن و گریستن
سیّد جواد
و بعد تو
دیگر نشد که بخندیم
نه من
نه عکسم
سیّد جواد
باد می آید
شالم را محکم نگه می دارم
تو می آیی
مردد می مانم!
Marie Rostami
توکه نیستی،
هر روزم بارانیست
موهایم را
چتری خواهم زد
تا آمدنت!
سیّد جواد
پرستو
عاشق نه!
ظالمانه معشوق بود،
کوچ راخوب می دانست.
سیّد جواد