بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قند تلخ | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب قند تلخ اثر مریم حاتمی

بریده‌هایی از کتاب قند تلخ

نویسنده:مریم حاتمی
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۹۴ رأی
۳٫۶
(۱۹۴)
فنجان چای در دستم بود و منتظر بودم تا کمی خنک بشه، از فرصت استفاده کردم و تابلوهای روی دیوار سمت راست دفتر را بهانه کردم تا کمی از سمت چپ و آن نگاه‌ها خلاص شوم. بعد از اهمیت چپ و راست در قوانین عبور از خیابان این اولین بار بود که جهات برایم معنی‌دار و قابل اهمیت می‌شدن!
سپیده
خورشید خانم وسط آسمان جا خوش کرده بود و حالا حالاها هم قصد رفتن نداشت
سپیده
هر وقت رفتی خونهٔ شوهر هر کاری که دوست داشتی بکن! تا وقتی خونهٔ پدرت هستی لازم نکرده آرایشگر بشی.
Marziyeh
همیشه به این فکر می‌کردم که با داشتن شغل و حقوق مناسب می‌تونم زندگی مستقلی داشته باشم و تو رفاه زندگی کنم، درست اونجور که دلم می‌خواست ولی غافل از تمام دشواری‌ها، آینده و پول درآوردن رو ساده می‌دیدم و همه آرزوم شده بود پیدا کردن کار.
mahdiye
واکنش اطرافیان همیشه تأثیر زیادی تو داشتن یا نداشتن صداقت آدم‌ها داره
baran
ی کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام. روزهایی که حضور تو را ندیده گرفتم و دلت را شکستم و تو با شکسته‌دلت، چه غوغایی به پا کردی در تقدیر و سرنوشتم. رنج و عذاب امروزم ثمرهٔ آه دیروزت است و آه دیروزت ثمرهٔ بی‌وجدانی‌ام
کاربر ۱۸۸۰۰۶۲
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام. روزهایی که حضور تو را ندیده گرفتم و دلت را شکستم و تو با شکسته‌دلت، چه غوغایی به پا کردی در تقدیر و سرنوشتم.
^^
ـ صدرا جاهد هستم اگر سؤالی دارین من در خدمتتونم! ـ منم صولت هستم شما با حاج‌آقا جاهد نسبتی دارید؟ لبخند معناداری زد و با تواضع نمایشی‌ای گفت: بله پدرم هستن! دست و پام رو حسابی گم‌کرده بودم خیلی سعی کردم که مبادی‌آداب رفتار کنم و خلاصه اینکه سوتی ندم ولی هرچی به سلول‌های هنگ کردهٔ مغزم فشار آوردم که جمله شیک‌تر و جدیدی بگم چیزی پیدا نکردم.
♡doonya♡
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام. روزهایی که حضور تو را ندیده گرفتم و دلت را شکستم و تو با شکسته‌دلت، چه غوغایی به پا کردی در تقدیر و سرنوشتم. رنج و عذاب امروزم ثمرهٔ آه دیروزت است و آه دیروزت ثمرهٔ بی‌وجدانی‌ام. شروع فصل تابستان بود. خورشید خانم وسط آسمان جا خوش کرده بود و حالا حالاها هم قصد رفتن نداشت گرما و حرارت ازیک‌طرف، از طرف دیگر ضد آفتابی که روی صورتم ماسیده بود، حسابی کلافه‌ام کرده بود ولی باید امروز رو حتماً می‌زدم بیرون.
♡doonya♡
رنج و عذاب امروزم ثمرهٔ آه دیروزت است و آه دیروزت ثمرهٔ بی‌وجدانی‌ام.
کاربر ۱۹۶۴۵۵۳

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان