بریدههایی از کتاب خودت را به فنا نده
۳٫۸
(۷۸۳)
پرخوری، روی مبل لمدادن و تعلل را کنار بگذار. آنها را با رفتن به کلاس رقص، باشگاههای کتابخوانی، بهاندازه غذاخوردن، دوچرخهسواری و حرفزدن دربارهٔ خودت... هرچیز دیگری جایگزین کن!
به حمایت نیاز داری؟ برای خودت یک مربی و راهنمای خوب پیدا کن، بهترین کسی که میتواند به تو کمک کند.
علی خجسته فر
دربارهٔ چیزهایی که میخواهی بهدست آوری خوب ارزیابی کن که به چه نتیجهای میخواهی برسی؟ برای بهدست آوردنش چه باید بکنی؟ قدم بعدیات را مشخص کن و خودت را لحظهبهلحظه درقبالِ این قدمها مسئول بدان.
این دو قدم، توقف و شروع، بهطور طبیعی بههم مرتبط هستند. چون از لحاظ روانشناختی، ترک هرچیزی بهیکباره بسیار سخت و جانکاه است. مخصوصاً وقتی عادتی معتادگونه باشد که از لحاظ شیمیایی ذهنمان را تحت تأثیر قرار دهد، مثل غذا، رابطهٔ عاشقانه یا مواد مخدر یا حتی بازیهای ویدئویی.
ترککردن عادتهای بد کمکی نمیکند، مگر اینکه آن را با چیز دیگری جایگزین کنی، چیزی که واقعاً به نفع تو باشد و نمونهای از همان زندگی جدیدی باشد که میخواهی داشته باشی.
علی خجسته فر
«بر شانست لعنت نفرست. دیگران را سرزنش نکن. شرایط تقصیری ندارند.»
امیرعلی
اگر گاهی دربارهٔ اینکه زندگی چقدر «غیرمنصفانه» است حرف میزنی، طبق همین دیدگاه هم، رفتار خواهی کرد یا همانطور که پژوهشها نشان دادهاند، حتی در مکان و زمانیکه همهچیز برایت خوب پیش برود هم، تلاش کمتری در انجام کارهایت میکنی، چون برای خودت حکم صادر کردهای که به نتیجه نخواهی رسید. دیدگاه نامنصفانه، بهسرعت تبدیل به واقعیت ذهنیات خواهد شد.
امیرعلی
اگر گاهی دربارهٔ اینکه زندگی چقدر «غیرمنصفانه» است حرف میزنی، طبق همین دیدگاه هم، رفتار خواهی کرد یا همانطور که پژوهشها نشان دادهاند، حتی در مکان و زمانیکه همهچیز برایت خوب پیش برود هم، تلاش کمتری در انجام کارهایت میکنی، چون برای خودت حکم صادر کردهای که به نتیجه نخواهی رسید.
HeliOs
گاهی یکی از دلایلی که نمیتوانی راهحلی برای مشکلت بیابی این است که خیلی به مشکل نزدیک هستی. کمی دورتر بایست، بیشتر دور شو و تصویر و دورنمای بزرگتری را نظاره کن. روانشناسان به این روش «ساختاربندی شناختی مجدد» میگویند؛ تغییر روشی که مشکلاتت خودشان را در زندگیات ظاهر میکنند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
برای هر مشکل عملاً وقت بگذار و با داشتن راهحلی در ذهنت برایش تلاش کن. بهیاد داشته باش، هرچیزی قابلِحل است، هرچیزی! و اگر نتوانی راهحل را بیابی، به این معنیست که هنوز آن اندازه که باید، برایش تلاش نکردهای.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
اگر همهٔ افراد دوروبَرت با مشکلات خود درگیرند که حتی خیلی وخیمتر از مشکلات تو هم هستند، پس یقیناً تو هم میتوانی.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
اگر درحالِ خواندن این مطالب هستی، فرصتهای زندگیات به سختی بچههای محروم سومالی یا ستمدیدگان هندوستان نیست. شانسها مشکلات تو هستند که در مقایسه با مردمی که چهارصدوهفتاد سال قبل از میلاد مسیح در زمان سقراط زندگی میکردند، اصلاً به چشم نمیآیند، یعنی قبل از اینکه پزشکی پیشرفته یا الکتریسیته یا اتومبیلها یا قوانین حفظ امنیت عمومی وجود خارجی داشته باشند.
حتی نیازی نیست که به آن طرف دنیا یا حتی به گذشته سفر کنی تا این مقایسه را انجام دهی. کافیست به آن طرف شهری که ساکنی بروی یا حتی پیرامون خودت، در اداره یا بین همسایههای خود کمی جستجو کنی، قطعاً مردم زیادی را خواهی یافت که مشکلاتی بسیار بغرنجتر از تو دارند. ما فقط ظاهر زندگی دیگران را بزرگ میکنیم، درحالیکه دائماً باطن زندگی خودمان را بهیاد میآوریم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
در برخورد با این موضوع، ما باید نگاهمان را به مشکلات و جهان تغییر دهیم و نگاهی نو، مثبتگرا و نگرشی ریشهای اقتباس کنیم.
به همین دلیل جملهٔ بعدی من این است: «من از پَسَش برمیآیم.»
مشکلات را در تناسب با عوامل دیگر بسنج
«اگر تمام بدبختیهای بشر را در یکجا جمع کنید که از آنجا هرکسی باید قسمتی مساوی بردارد، اغلبشان از برداشتن سهم خود و بهدنبالِ زندگی خود رفتن، خشنود و راضی خواهند بود.»
سقراط
من زنده ام و غزل فکر میکنم
من از پَسَش برمیآیم
«هرکسی مشکلات خودش را دارد، و زندگی همیشه آنطور که میخواهیم نیست و نخواهد بود.»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
زمانی برای عجلهنکردن ایجاد کن.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
دوست داری تا کجا پیشرفت کنی؟ واقعاً چه چیزی را میخواهی به سرانجام برسانی؟
هدفت را مشخص، و مراحل رسیدن به آن را دستهبندی کن. برای رسیدن به آن به چند مرحله نیاز داری؟ به چند تابلوی راهنما نیاز داری تا سفرت را برای شناسایی میزان پیشرفتت آغاز کنی؟
اگر میخواهی وزن کم کنی، به این فکر کن که چطور قرار است رژیم غذاییات را عوض کنی، بیشتر ورزش کنی و کلاً عادتهای سالمترِ غذایی را در پیش بگیری. فعالیتهای روزانهای را بررسی کن که باید تمرین کنی. به هدفت واقعیت ببخش.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
«شادیِ زندگیات وابسته به کیفیت افکارت است. بنابراین بر همین اساس عمل کن و به یاد داشته باش که مغایر با فضیلت و ذات معقول به هیچ فکری نپردازی.»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
کمی به اطرافت نگاه کن و تمام موقعیتهایی را که نقشی در زندگیات ایفا میکنند بههم مرتبط کن. هروقت رژیمت را نادیده گرفتی، برای خودت یادداشت کن، پول پسانداز کن و عقیدههایت را رُکوپوستکنده بیان کن. فکر کن چند بار تا حالا از رفتن به باشگاه سر باز زدهای. به این فکر کن چند بار بهجایِ رفتن به بانک و پسانداز پولت، به فروشگاه رفتهای و خرید کردهای. به یکی از این موارد فکر کن و ببین که میتوانی رنگی از «پیروزی» در آن بیابی؟ زمانی را در نظر بگیر که هیچوقتی نداری، ولی زمانت را برای بحثکردن یا عصبانیشدن خرج کردهای. آیا در همهٔ اینها برایت نشانههایی وجود ندارد؟
من زنده ام و غزل فکر میکنم
اگر در تلاشی که کاری را به پایان برسانی، شاید با خودت فکر میکنی که تنبل یا ناتوانی. تو هر زمان که مکث یا تعلل میکنی، داری همین عقیده را بهاثبات میرسانی. تو به خودت و دیگران اثبات میکنی که دقیقاً همان آدم هستی. چرا ما چنین کاری میکنیم؟ ما بهدنبالِ بقا هستیم و وقتی کاری را انجام میدهیم باعث تغییر شرایط میشویم و این امنیت ما را به خطر میاندازد، به همین دلیل ترجیح میدهیم در همان شرایطی که هستیم باقی بمانیم و این برای ما خیلی آسانتر است. حالا آن شرایط هرچقدر بد و منفی باشد، ولی ما همچنان زنده هستیم و شرایطمان ثابت باقی خواهد ماند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
ضمیر ناخودآگاه گرایش به این دارد تا اثبات کند والدین آنها تحت شرایط خوبی بزرگشان نکردهاند. این برخورد به اشکال متفاوتی خود را نشان میدهد، برخی بدتر از بقیه هستند، برخی زیرکانه، برخی ساده، درحالیکه بیشترشان قدرتمند هستند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
شاید تو دائماً کارت را تا آخرین لحظه به تعویق بیندازی. تو هی صبر میکنی، صبر میکنی تا جایی که دیگر زمانی برای صبرکردن نداشته باشی، سپس وقتی فشار ضربالاجل را سفت و سخت روی شانههایت احساس کردی، آنموقع پروژه را رها میکنی.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
«من هیچ انتظاری ندارم و هر اتفاقی را میپذیرم.» این عبارت تأکیدی ساده، تو را از مشغلههای ذهنی خلاص، و قدرتمندانه وارد میدان زندگیات میکند، تو را از وسواس فکر کردنهای مدام خلاص میکند و کاری میکند دل به زندگی بدهی. مشکلات، موانع، مخالفتها و ناامیدیها همگی جزئی از زندگی هر انسان هستند.
شغل تو این نیست که در یک شرایط افتضاح دستوپا بزنی، باید بتوانی از معمولیبودن بیرون بیایی، و بهترینِ خودت شوی
علی خجسته فر
تو درقبالِ یک سری مشکلات و مسائل که درحالحاضر وجود خارجی ندارند، حساس و زودرنج میشوی، و شروع میکنی به غرزدن، انتقادکردن، عصبانیشدن، و همچنین رنجکشیدن از جزئیترین مسائل. در گذر زمان، این موضوع را ثابت میکنی و ارتباط برقرارکردن به نتیجهٔ واضح، نهایی و طبیعی خود میرسد. چه میشود اگر این همان چیزی باشد که برایش بیتاب شدهای تا در آن به پیروزی برسی؟
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حجم
۱۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۳۳,۰۰۰
۲۳,۱۰۰۳۰%
تومان