بریدههایی از کتاب روشنگری (مجموعهی تاریخ برای نوجوان ۱۷)
۵٫۰
(۳)
«از این رنج میبرم که نمیتوانم همه را نیکبخت کنم.»
king
سند ۵
دین
دیدرو
هر آنچه آغازی دارد پایانی هم باید داشته باشد، و از سوی دیگر، هر آنچه هرگز آغازی نداشته هیچگاه نمیتواند پیانی داشته باشد، حال ادیان یهود و مسیحی سرآغازی داشتهاند و ما تاریخ شروع هر دین دیگری را روی زمین، به استثنای دین فطری، میدانیم. تنها این دین پایان نخواهد یافت؛ دیگران همه باید از میان بروند. دین فطری متمدنها و وحشیان، مسیحیان و بتپرستان، فیلسوفان و مردم عادی را و نیز آنهایی را که فرهیختهاند و کسانی را که چنین نیستند، و پیران و جوانان را یگانه میکند. از سوی دیگر دین تجلی یافته پدر را با پسر دشمن میکنند و انسان را با انسان، و قشریون جاهل را ترغیب میکند که فرزانگان را به قتل آرند.
zbabaxni
برخیها نان پرسیدنشان را میخورند. کتاب مینویسند، در روزنامه یا دانشگاه کار میکنند، در رادیو و تلویزیون و در مجلس حرف میزنند. همه از چیزهایی که در پیرامونشان میگذرد انتقاد میکنند. برخی راههای نوی برای به انجام رساندن کارها پیشنهاد میکنند. به این مردم، برای فکر کردنشان، البته هر یک به نوعی، پول میدهند. به این جور آدمها میگویند انتلکتوئل (intellectual) یا خردورز و روشنفکر. شیوهٔ اندیشه و عمل ما غالبا نتیجهٔ کار آنها است.
MTA
اما کار بِل فقط تکرار چیزهایی نبود که دیگران پیش از او نوشته بودند. او همهٔ گزارشهای کهنتر را مورد سوال قرار داد. این نقد او شامل کتاب مقدس هم میشد. او سه قاعده وضع کرد. اول آن که اگر مخالف تو از چیزی سخن میگوید که نادرست است پیش از آن که این را به او نادرست است پیش از آن که این را به او بگویی یقین داشته باش که تو درست مطلب را میدانی. دوم، مگذار احساسهای تو به بیراههات بکشند. سوم، هیچ چیز را باور مکن مگر دلیل روشن آن را بدانی. همین اصول موضوع دانشنامهٔ فرانسوی هم بود.
zbabaxni
در سال ۱۸۰۰ جمعیت اروپا به دو برابر سال ۱۷۰۰ رسیده بود؛ راه و روش تغذیهٔ مردم پیشرفت کرده بود – مراد ما انقلاب کشاورزی است؛ در انگلستان انقلاب صنعتی بر مبنای قدرت بخار آغاز شد؛ در فرانسه در پایان هم همین قرن انقلاب سیاسی بزرگی رخ داد.
صبح
در دولت ایتالیایی و نیز کتابی بود به نام کتاب طلایی. در این کتاب اسم همهٔ خاندانهای نجبا را نوشته بودند و تقریبا اضافه کردن اسمهای جدید ناممکن بود.
صبح
در شهر آلمانی فرانکفورت که در ساحل رود ماین است قانونی بود که مردم را به پنج گروه اجتماعی تقسیم میکرد. هر گروه مکلف بود که لباس متفاوتی بپوشد تا زود معلوم شود که از کدام گروه است.
صبح
شکست ژوزف مبین یکی از ناتوانیهای روشنگری است. او فکر میکرد که هر چه در نظر او عقلانی بود باید برای دیگران هم همینطور باشد. او مردم معمولی را درک نمیکرد. وقتی فرمان داد که مردم باید مردهها را در کیسه دفقن کنند چون احمقانه است که چوب خوب را برای ساختن تابوت حیف و میل کنند. او احساسات مردم را دربارهٔ حرمت به مردگان میفهمید؛ و این احساسات در نظر او نامعقول بود. چنان بلوایی به پا شد که او نگزیر شد این قانون را پس بگیرد.
Shokatian
گفت: «شما فیلسوفان خوشبختید. روی کاغذ مینویسید و کاغذ هم همیشه صبور است. اما من امپراطور باید روی پوست آدمها بنویسم که بسیار حساس است.»
Shokatian
آیا برای تودهٔ مرم درست است که یکریز کار کنند تا جورکش بطالت، تجمل، و حرص دستهای خونآشام مفتخوار فاسد باشد؟
MTA
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۵۹
تعداد صفحهها
۳۱ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۵۹
تعداد صفحهها
۳۱ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان