بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حکایت دولت و فرزانگی | طاقچه
کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک  فیشر

بریده‌هایی از کتاب حکایت دولت و فرزانگی

نویسنده:مارک فیشر
انتشارات:انتشارات پلک
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۹ رأی
۴٫۱
(۲۹)
آنان که از آنچه‌ می‌کنند لذت نمی‌برند، به دور رویاهایشان حصار‌ می‌کشند و با مرگ رویاهایشان مبدل به مردگانی متحرک‌ می‌شوند.
Shayanw
آدمهایی که تردید ‌می‌کنند و دست به خطر نمی‌زنند یا به عقب‌ می‌روند و فرو‌ می‌ریزند و یا در نقطه بلا تکلیفی‌ می‌مانند و ساکن‌ می‌شوند. وقتی تو گریزی از رفتن نداشته باشی، همه نیروهای درونت به جنبش در‌ می‌آید تا راه را باز کنی
Shayanw
«اشتیاق سوزان لازم است اما کافی نیست، اساس ایمان است، باید معتقد باشی که ثروتمند‌ می‌شوی. » «چگونه‌ می‌توانم به این ایمان برسم؟ » «کتابهای بسیاری در این رابطه خوانده‌ام و آنچه استادم به من آموخت و نتیجه‌ای که خود گرفتم بیان این حقیقت است که راه رسیدن به ایمان تکرار کلام است. کلمه‌ها نیروی بس شگرفی دارند، نیرویی که بر عالم درون ما و عالم بیرون از ما تاثیر‌ می‌گذارند. بیشتر مردم از این حقیقت بی خبرند و یا بهره‌ای از آن نمی‌برند و یا به شکل منفی آن را بر ضد خود بکار‌ می‌برند.
Amin
فصل چهارم: حکایت جوانی که زندانی شد اتاق مجلل و زیبا بود، وقتی وارد شد، با کنجکاوی به هر سو سرک کشید، اتاق در بلندترین نقطه خانه قرار داشت و تنها پنجره‌اش مشرف به باغ بود. دیگر شب از راه رسیده بود و قرص کامل ماه در آسمان‌ می‌درخشید و او سرشار از امید و انتظار مترصد خواندن نامه‌ای بود که اسرار کامیابی و ثروت را پیش رویش‌ می‌گشود، از اینرو وقتی آرام گرفت با تانی نامه را گشود و شگفتا، برگ کاغذ باز هم سفید بود و خالی! و او آنقدر ابله بود که اجازه داده بود تا پیرمرد او را بفریبد! در ازای هیچ چکی با مبلغی گزاف پرداخته بود.
مهدی تمدن رستگار

حجم

۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد