هر گاه کسی بینگارد که منافع جدید باعث خواهد شد که شخصیتهای بزرگی آزردگیهای قدیم را فراموش کنند خود را فریب داده است.
Omid Souri
غرور توده مردم یا اشراف به همان نسبت که مخالفانشان زبون شوند فزونی مییابد... بدینترتیب میل به آزادی به همان نسبت که یک فرقه را به قدرت میرساند آنان را به ستمگری در حقّ دیگران وامیدارد. و در خلال این کشاکشهاست که افراد ضمن کوشش برای آنکه خویشتن را از هراس برهانند، دیگران را از خود میهراسانند و گزندی را که میخواهند از خود برانند بر دیگران روا میدارند، گویی که ضرورتی هست تا آدمی یا ستمگر باشد و یا ستمدیده
babak1374
«چون هوسهای آدمی اشباعنشدنی است (زیرا سرشتش میخواهد که همه چیز را داشته باشد و همهی کارها را انجام دهد و حال آنکه بختش دارایی و توانایی بهرمندی از لذایذ را محدود میکند) اندیشهی او پیوسته ناخشنود و از آنچه دارد دلزده است و همین امر او را وا میدارد که از حال، بد بگوید و گذشته را بستاید و آینده را آرزو کند بی آنکه در این کارها انگیزهای معقول داشته باشد.»
babak1374
نمیبایست راضی میشد، یکی از آن کاردینالیهایی که از او صدمه دیده بود یا از او وحشت داشت به مقام پاپی دست یابد، زیرا همان اندازه که نفرت انسانها را خطرناک میسازد، وحشت نیز چنین میکند.
Omid Souri