بریدههایی از کتاب لئوتولستوی
نویسنده:یانکو لاروین
مترجم:زهرا سالمی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
برخلاف تمایل داستایفسکی به جنبههای غیرمعمول، بیمارگونه و غیرمتعارف زندگی، تولستوی به جنبههای معمولی، سالم و متعارف زندگی توجه دارد و چیزهای زیبا و شاخص را پررنگتر نشان میدهد. واقعگرایی تولستوی با کاوش درون انسانها و مشکلات مهمّ هستی، پیروز میشود. ادبیات بهمثابه تصویر واقعی از زندگی، مانند محرکی است که زندگی را از آنچه که هست، بهتر و کاملتر میکند.
افسانه
آنچه بهخاطرش زندگی کردم، دیگر وجود نداشت و هیچچیز نداشتم که برای آن زندگی کنم... نمیتوانستم برای هیچ واقعهای، دلیل عاقلانهای ارائه دهم و نیز مفهومی برای زندگی خود بیابم... انسان تا زمانی میتواند زندگی کند که سرمست زندگی باشد؛ به محض اینکه هوشیار شد، بهطور حتم درمییابد که همهچیز حیله و نیرنگی احمقانه است... مانند کسی بودم که در جنگل سرگردان شده و از این میترسد که راه را گم کرده باشد؛ با عجله به این طرف و آن طرف میدود تا راه را دوباره پیدا کند. میداند، هر قدمی که برمیدارد، گمراهتر میشود، اما با وجود این، باید به اطراف بدود. واقعاً وحشتناک بود و برای اینکه خود را از این وحشت برهانم، آرزو میکردم کاش میتوانستم خود را بکشم.
افسانه
شخصیتهای رمان تولستوی که از دیدگاهی محدود به زمانی معین، به آنان توجه شده است، اگرچه عیار مستند دوران خود را دارند، دارای خصلتهای والای انسانی نیز هستند که این خصلتها ممکن است به هر دورهای تعلق داشته باشد. ازاینرو، ما با این شخصتها مانند همعصران خود برخورد میکنیم.
افسانه
توانایی تولستوی در تمیز دادن اشخاص توسط شیوۀ بیان آنها و همۀ اصطلاحات عامیانه و تأکیداتی که بهکار میبرند، در این رمان بهقدری خارقالعاده است که هر شخصیت نمایشی را در همان عبارات اولیهای که بیان میکند، نهتنها در مقام شخصیت، بلکه بهعنوان مدلی اجتماعی میشناسیم. طبیعتاً «جامعۀ آن زمان، فرانسه را به روسیه ترجیح میداد و این علاقۀ مغرورانه را تولستوی صادقانه توصیف کرده است. بهمحض اینکه به قسمتی از داستان میرسیم که دربارۀ طبقات بالاتر اجتماعی است، متوجه اختلاط دو شیوۀ بیان میشویم. از سوی دیگر، تولستوی خود در مقام قصهگو، از زبانی
افسانه
درواقع او چنان بیآلایش بود که بهطور غریزی از بهکار بردن سادهترین ترفندها در بیان، اجتناب میکرد. بهطور کلی در گفتوگوها و نثرهایش، هیچ تأکید گمراهکنندهای وجود ندارد. در تلاش پیگیر برای حفظ خلوص گفتههایش، حتی حاضر بود (درصورت لزوم) دستور زبان و نحو را قربانی کند تا به این واقعیت برسد. به عقیدۀ او، هنر باید پیش از هر چیز، ساده باشد. این یکی از دلایلی بود که بهسبب آن، تولستوی هرگز نمیتوانست شیفتۀ شعر شود، بهویژه شیفتۀ شعر مدرن.
افسانه
جنازهاش به یاسنایا پولیانا برده شد. زازِکا، ایستگاه قطاری که در آن نزدیکی قرار داشت، پذیرای این جنازه و گروه فراوانی از روشنفکران، دانشجویان، کارگران و دهقانان بود. جسد را دهقانان روستایش، به آرامگاه ابدیاش بردند. همانگونه که آرزو داشت، در جایی از جنگل به خاک سپرده شد که برادر بزرگترش، نیکولای ـــــ هنگامی که دهساله بود ـــــ روزی ترکۀ سبز را که راز خوشبختی همۀ انسانها روی آن نوشته شده، زیر خاک پنهان کرده بود.
افسانه
هنگام سفر با قطار درجه سه، همراه با دوست باوفای خود، دوشان، در مسیر غازان ــــ اورال دچار سرماخوردگی شد که به ذاتالریه انجامید. ناگزیر سفر را متوقف کرد و در خانۀ نگهبان راهآهن در آستاپوفو بستری شد.
به این ترتیب، ایستگاه ناشناخته و دورافتادۀ آستاپوفو، به مدت چند روز، به کانون خبری جهان بدل شد. این ایستگاه بیدرنگ از سوی شمار فراوانی خبرنگار، عکاس، ماجراجو و متصدیان سینما محاصره شد. اعضای خانوادۀ تولستوی و مسلماً چرتکوف، نخستین کسانی بودند که خود را به بستر تولستوی رساندند. اما تا زمانی که تولستوی به هوش نیامده بود، همسرش اجازه نداشت او را ببیند. چرتکوف و پزشکان، از پیامدهای زیانآور این بیماری میترسیدند. حتی اشخاص بلندمرتبۀ کلیسا به آستاپوفو آمدند تا شاید امکانِ بازگشتِ تولستوی را به آغوش کلیسای ارتدوکس فراهم کنند. اما نتیجهای حاصل نشد. اندکی بعد، بیمار به اغما رفت و در هفتم نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت.
افسانه
آنگونه که فیلسوفان نظری میگویند، هنر، اعلام برخی ایدههای اسرارآمیز، مربوط به زیبایی یا خداوند نیست؛ هنر، طبق گفتۀ فیزیولوژیستهای زیباشناس، بازی نیست که در آن انسان، انرژی فراوان حبسشدهاش را تخلیه کند؛ هنر، بیان احساسات انسان با نشانههای ظاهری نیست؛ هنر، ایجاد طرحهای خوشایند نیست و از همه مهمتر، هنر تفریح نیست؛ بلکه وسیلهای برای اتحاد انسانهاست که افراد با احساسات همانند را به یکدیگر پیوند میدهد و برای زندگی و پیشرفت تکتک انسانها لازم و ضروری است؛ و در ادامه، هنر فعالیتی بشری است که در آن، انسان آگاهانه با کمک نشانههای ظاهری، احساساتی را بیان میکند که آنها را از سر گذرانده و این احساسات را به دیگران منتقل میکند و آنان را نیز از این حس آگاه میکند.
افسانه
در اجتماع خود، از میان هزار نفر، حتی یک نفر با ایمان را نمیشناختم. اما درست برعکس، در میان هزاران نفر مردمان ساده، حتی یک نفر بیاعتقاد وجود نداشت. بیتردید، خرد ما، مفهوم زندگی را به ما نیاموخته است. اما کلِّ بشریت که در قید حیات است ـــــ میلیونها نفر از آنان ـــــ درمورد مفهوم زندگی تردید ندارند
افسانه
توانایی تولستوی در تمیز دادن اشخاص توسط شیوۀ بیان آنها و همۀ اصطلاحات عامیانه و تأکیداتی که بهکار میبرند، در این رمان بهقدری خارقالعاده است که هر شخصیت نمایشی را در همان عبارات اولیهای که بیان میکند، نهتنها در مقام شخصیت، بلکه بهعنوان مدلی اجتماعی میشناسیم. طبیعتاً «جامعۀ آن زمان، فرانسه را به روسیه ترجیح میداد و این علاقۀ مغرورانه را تولستوی صادقانه توصیف کرده است. بهمحض اینکه به قسمتی از داستان میرسیم که دربارۀ طبقات بالاتر اجتماعی است، متوجه اختلاط دو شیوۀ بیان میشویم.
افسانه
جنگ و صلح نهتنها در جریان حوادث، بلکه در فوریت و تازگی تصاویر نیز، بهراستی داستانی شاد است؛ هرچند نویسنده، وحشت ناشی از جنگ و یا جو شاد خانوادگی را که با شادی و شیطنت بچههای در حال رشد، بیشتر میشود، برایمان به نمایش میگذارد، با همان قدرت واقعگرایی، حقارت شدید شماری از اعضای جامعه، رفتار اجتماعی تصنعی، زیورآلات تقلبی اعضای دربار، موذیگری تنی چند از کارمندان اداری، پشتکار فراوان و عقل سلیم دهقانان را به تصویر میکشد. با وجود مهیج بودن این وقایع، انسانها همچون گذشته، مشغول کار روزانۀ خود هستند.
افسانه
انسانها مانند رودها هستند ـ آبی که در آنها جاری است، در هر صورت یکسان است، اما هر رودی، در جایی باریک، در جای دیگر عریض، گاهی آرام یا زلال یا سرد و گاهی اوقات کدر و گاهی اوقات گرم است. انسانها دقیقاً چنین هستند. هر انسانی، تمامی ویژگیهای انسانی را در خود دارد و همۀ آنها در زمانهای متفاوت، در معرض دید قرار میگیرند و بهرغم اینکه او همان انسان است، اغلب «بیشخصیت» رفتار میکند. درمورد برخی از انسانها این دگرگونیها بسیار ناگهانی رخ میدهد.
افسانه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد