بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تراوشات یک ذهن آشفته | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب تراوشات یک ذهن آشفته اثر بهروز واثقی

بریده‌هایی از کتاب تراوشات یک ذهن آشفته

نویسنده:بهروز واثقی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۰ رأی
۳٫۷
(۱۰)
هرچه می‌کشیم از دست این چینی‌هاست.
سیّد جواد
دخترک رفته برای عمل زیبایی از پدرش پول بگیرد، در جواب سوال پدرش که دخترم تا حالا صدوسی‌وپنج‌تا عمل کردی، کی می‌خواهی بس کنی؟ می‌گوید: ـ من وقتی 999 بار در اختراع لامپ شکست خوردم ناامید نشدم و با خودم گفتم حالا می‌دانم این 999 روش به اختراع لامپ منجر نمی‌شود. ادیسون. من هم فهمیدم 135 روش قبلی به زیبایی‌ام منجر نمی‌شود، اما نباید ناامید شوم، هنوز راه‌های ناشناخته‌ی دیگری باقی مانده. پیش برو، آینده‌ی درخشان جایی میان یکی از همین مطب‌هاست. دکتر ارنست.
سیّد جواد
من نمی‌دانم این چهره‌های معروف و مشهور چرا این‌قدر حرف می‌زنند؟
سیّد جواد
یک چند سال دیگر هیچ اثری -تاکید می‌کنم هیچ اثری- از غذاهای ایرانی در خانه‌های ایرانی وجود نخواهد داشت.
سیّد جواد
مگر استاد «مدادچی» به‌خاطر این‌که اولین‌بار تست‌های کنکور را کنار هم قرار داد و چاپ کرد، الان از نظر ثروت و دارایی با راک فِلر برابری نمی‌کند؟
سیّد جواد
وقتی راننده‌ی ماشینی هستیم و فرد بیچاره‌یی قصد دارد از روی خط عابر عبور کند، پای‌مان را روی گاز و دست‌مان را روی بوق می‌گذاریم و فریاد می‌زنیم: ـ ای بی‌فرهنگ! اما وقتی خودمان از وسط خیابان و جایی که تازه با نرده‌یی بلند از هم جدا شده عبور می‌کنیم و ماشینی بوق‌زنان از جلوی‌مان رد می‌شود باز هم فریاد می‌زنیم: ـ ای بی‌فرهنگ!
سیّد جواد
استاد و برادر گرامی، هرجا می‌نشیند و هروقت دهانش باز می‌شود مردانگی را به روابط افسارگسیخته بیش‌تر معرفی می‌کند و آن‌چنان به روابط گسترده و بی‌قیدوبند خویش فخر می‌فروشد که گویی چهاربار جایزه‌ی نوبل و هفت‌بار اُسکار گرفته است. بعد وقتی ازدواج می‌کند، اول که به دنبال دختری می‌گردد که آفتاب و مهتاب ندیده باشد و بعد هم در اولین فرصت رابطه‌اش را با تمام دوستانش که با تعریف خودش مرد هستند قطع می‌کند و می‌گوید: ـ آدم‌های درست و حسابی نبودند. به زنم چشم داشتند. آخر برادر من، اگر همه مثل تو فکر می‌کردند که یک آدم سالم در این مملکت باقی نمی‌ماند.
سیّد جواد
هیچ‌وقت قدرم را ندانستند. من اگر توی یک کشور دیگر به دنیا می‌آمدم الان جای مارک زاکربرگ مدیر سایت اجتماعی معروف «چهره‌به‌چهره» بودم. چرا تعجب کردید؟ اگر من مدیرم دوست دارم اسم سایتم را به جای «فیس‌بوک» بگذارم «چهره‌به‌چهره». اصلا «آینه در آینه»؛ دارندگی و برازندگی.
سیّد جواد
اصلاً خیلی اصرار دارید به جای «عزیزم» و «عشقم»، چیزهای آنتیک و آوانگارد به یکدیگر بگویید، همدیگر را همان «عسلم» و «نون خامه‌یی» و «شیرینی زنجفیلی من» صدا کنید. این‌طوری فرداروزی که باهم به مشکل خوردید، وقتی کسی با تعجب پرسید: ـ تو که تا دیروز به شوهرت می‌گفتی «نون خامه‌یی» چرا امروز پشت سرش بد و بیراه می‌گی؟ جواب می‌دهید: ـ تعجب نداره که... خامه‌اش تقلبی بود، زود فاسد شد.
سیّد جواد
تا دو روز از زندگی مشترک‌شان می‌گذرد و روزگار آن روی تلختش را نشان می‌دهد، این‌ور و آن‌ور می‌نشینند و می‌گویند: ـ مردک مثل کرکس افتاده بود رو زندگی‌م، ولم نمی‌کرد. طرف تا دیروز گنجشک و قناری بود، امروز که تقی به توقی خورده، می‌شود کرکس.
سیّد جواد

حجم

۹۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۹۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان