بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راز رضوان؛ زندگی‌نامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی عماد مغنیه (حاج رضوان) | صفحه ۲۰ | طاقچه
کتاب راز رضوان؛ زندگی‌نامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی عماد مغنیه (حاج رضوان) اثر گروه نویسندگان

بریده‌هایی از کتاب راز رضوان؛ زندگی‌نامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی عماد مغنیه (حاج رضوان)

۴٫۷
(۲۳۹)
اما به محض اینکه خبر حمله اسرائیل به گوش «عماد» می‌رسد، ایران را به مقصد سوریه ترک می‌کند و از آنجا راهی لبنان می‌شود.
مجنون الرضا
«سید عباس موسوی»، «سیدحسن نصرالله» و «عماد مغنیه» در مقاطعی از جنگ ایران، در جبهه‌ها حضور داشتند. در زمان حمله اسرائیل به جنوب لبنان هم «عماد» در جبهه‌های ایران بود. در روز حمله اسرائیل، «حاج عماد» بعد از زیارت «مشهد» برای اولین بار به ملاقات حضرت امام (ره) رفته بود.
مجنون الرضا
صهیونیست‌های خونخوار و جنایتکار بدانند که خون مطهر شهیدانی همچون عماد مغنیه، صدها عماد مغنیه می‌آفریند و مقاومت در برابر ظلم و فساد و طغیان را دو چندان می‌کند. مردانی چون این شهید بزرگوار، زندگی و آسایش و بهره‌مندی‌های مادی خود را در راه دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم و استکبار فدا کردند. و این ارزش والائی است که همهٔ وجدان‌های انسانی در برابر آن سر تعظیم فرود می‌آورند. رضوان خدا بر او و بر همهٔ مجاهدان راه حق باد.
مجنون الرضا
زندگی و مرگ انسان‌هائی مانند او، حماسه‌ای است که ملت‌ها را بیدار می‌کند و به جوانان الگو می‌دهد و افق‌های روشن و راه رسیدن به آن را برای همه ترسیم می‌نماید.
مجنون الرضا
از ساختمان بیرون آمد و به سمت خودروی شخصی خودش رفت. یکباره صدای انفجار مهیبی شنیده شد. وقتی که انفجار انجام شد، من اولین کسی بودم که خود را به عماد مغنیه رساندم. او در حالت سجده به شهادت رسیده بود.
کتاب باز
آن زمان دورانی بود که «عماد» مخفی بود، به طوری که حتی از ملاقات با نور هم اجتناب می‌کرد! زیر یک وان حمام، اتاقی درست کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد و فقط شب‌ها با بچه‌ها ارتباط داشت!
کتاب باز
بعد از اسارت احمد متوسلیان، «عماد» که از شرایط میدانی در لبنان، بهتر از بقیه بااطلاع بود، بسیار تلاش کرد تا در همان فرصتی که «احمد» و سه عزیز دیگر، دست «فالانژها» بودند، با یک عملیات بتواند آن‌ها را آزاد کند، اما به او اجازه داده نشد! دیپلماسی مذاکره در خصوص آزاد سازی «متوسلیان» به کار گرفته شد و اجازه عملیات ندادند. نتیجه این شد که امروز سی و چند و سال از اسارت «احمد» می‌گذرد و هیچ خبری از او و همراهانش نیست.
کتاب باز
ده ساله بود که دو ماه متوالی از او تقدیر کردند. تقدیرنامه را یک راست پیش من آورد و نشانم داد. خیلی تشویقش کردم و به او گفتم: «انسان در آخرت هم همینطوری ارزیابی می‌شود و با آنچه انجام داده است شناخته می‌شود.»
Amir
صهیونیست‌های خونخوار و جنایتکار بدانند که خون مطهر شهیدانی همچون عماد مغنیه، صدها عماد مغنیه می‌آفریند و مقاومت در برابر ظلم و فساد و طغیان را دو چندان می‌کند.
zarzar
اگر عماد، با توکل برخدا و توسل به اهل بیت (ع)، حماسه ۳۳ روزه را به خوبی مدیریت نمی‌کرد، چه بسا امروز با خاورمیانه جدید و کشورهایی کوچک و ضعیف روبرو بودیم! شنیدیم که در همان دوران، وزیر خارجه شیطان بزرگ، از این جنگ باعنوان درد زایمان خاورمیانه جدید یاد کرد! و حاج رضوان مقاومت، کاری کرد که این ولد نامشروع، در نطفه خفه شود!
zarzar
بعد «عماد» مرا به یک منطقه آموزشی در بعلبک برد. منطقه، بین دو کوه بود که قله‌های آن با طناب به هم متصل شده بود و نیروهای مقاومت با آن طناب از این کوه به کوه بعد می‌رفتند. آنچه دیدم عجیب و در عین حال تحسین برانگیر بود.
zhraa
وقت عملیات که رسید، تا نزدیکی پایگاه بدون دردسر پیش رفتیم. تا آنجا که تنها چیزی که مقابل ما فاصله قرار داشت میدان مین بود. در همین زمان، ابزار ویژهٔ ما برای ورود به میدان مین از کار افتاد. پرسیدم چطور می‌شود از این میدان گذشت؟ جواب از طرف فرماندهان این بود: تصمیم بر این است که با پای خودمان وارد میدان شویم و با بدنمان از میدان مین عبور کنیم. همه می‌دانستیم که این تصمیم، تصمیم حاج عماد است. لذا با توکل بر خدا وارد شدیم. اما در نهایت هیچ کداممان در آن روز آسیبی ندیدیم.
A L
درباره اسارت «متوسلیان» هم «حاج عماد» اصرار بر این داشت که وقت از دست می‌رود و این فرصت طلایی خیلی کوتاه است. او خودش لبنانی بود به مناطق لبنان اشراف داشت و با گروه‌ها آشنا بود. می‌دانست اگر فوراً از گروه مقابل گروگان گرفته شود، با دست پر می‌توان وارد مذاکره شد. می‌گفت: در مذاکره جای التماس کردن برای رسیدن به خواسته‌ات نیست. برای گرفتن امتیازی که می‌خواهی باید دستت پر باشد. اما این اجازه به آن‌ها داده نشد.
A L
بعد از اسارت احمد متوسلیان، «عماد» که از شرایط میدانی در لبنان، بهتر از بقیه بااطلاع بود، بسیار تلاش کرد تا در همان فرصتی که «احمد» و سه عزیز دیگر، دست «فالانژها» بودند، با یک عملیات بتواند آن‌ها را آزاد کند، اما به او اجازه داده نشد! دیپلماسی مذاکره در خصوص آزاد سازی «متوسلیان» به کار گرفته شد و اجازه عملیات ندادند. نتیجه این شد که امروز سی و چند و سال از اسارت «احمد» می‌گذرد و هیچ خبری از او و همراهانش نیست. نمونه مشابه چنین اتفاقی در بعلبک افتاد. دو تن از فرماندهان عزیز ما را همان گروه به اسارت گرفتند. آقایی به نام «هاشمی» و یکی از دوستان ایشان، که همین آقای «هاشمی» بعدها در عملیات «والفجر مقدماتی» به شهادت رسید. حدود ۴۸ ساعت بعد از اسارت این دو عزیز توسط «فالانژها»، عملیاتی توسط نیروهای «عماد» انجام شد. طی آن عملیات، چند تن از فرماندهان فالانژ دستگیر شدند و دوازده ساعت بعد، عملیات تبادل انجام و آن دو نفر آزاد شدند.
A L
تقدیرنامه را یک راست پیش من آورد و نشانم داد. خیلی تشویقش کردم و به او گفتم: «انسان در آخرت هم همینطوری ارزیابی می‌شود و با آنچه انجام داده است شناخته می‌شود.»
صلوات
این را بدانید، آمریکا هم در جنگ ۳۳ روزه مستقیماً وارد شد. هم پشتیبانی کرد و هم مستقیم وارد شد، بی سر وصدا. اما همه آن‌ها شکست خوردند. از چه کسی؟ از عده‌ای جوان که وسیله آن‌ها عبارت بود از اعتماد به نفس، اتکال به خدا و نترسیدن از مرگ. ایستادگی در میدان. و این افسانه شکست ناپذیری قدرت‌ها این گونه باطل می‌شود.
صلوات
می‌گفت: در مذاکره جای التماس کردن برای رسیدن به خواسته‌ات نیست. برای گرفتن امتیازی که می‌خواهی باید دستت پر باشد.
Dav00d Darigh
دشمن می‌داند اما باید با جدیت بداند که قصاص خون عماد مغنیه شلیک موشک و کشتن یک نفر نیست، قصاص این خون‌ها نابودی رژیم صهیونیستی است و دشمن می‌داند که این یک امر حتمی است. این وعده الهی است که حتماً تحقق پیدا خواهد کرد... امروز هیچ عامل پایداری در این رژیم دیده نمی‌شود، ما نشانه‌های ناپایداری وحشت را در حال و روز آن‌ها می‌بینیم و این‌ها آخرین تلاش‌های دشمن است. راه عماد و جهاد و دیگر شهدای لبنان و عراق و جاهای دیگر، استمرار خواهد داشت و هر روز بر وسعت آن افزوده می‌شود و ما از خدا شاکریم که ما را در این راه قرار داد و امیدواریم توفیقی دهد تا با بستن کمر همت، برای سربلندی جهان اسلام تلاش کنیم...
کــاف. قــاف
شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با نیروهای انقلابی همراه شد و در راهپیمایی‌هایی که در آن زمان برگزار می‌شد، شرکت داشت. ارتباط «عماد» با حضرت امام (ره) تا قبل از پیروزی انقلاب و قبل از اینکه امام (ره) را ببیند ارتباط فکری بود. او فکر امام (ره) و انقلاب را خواند، به آن علاقه‌مند شد و از همان سال ۵۷ در حالی که هفده سال بیشتر نداشت، مردم را به همراهی با انقلاب اسلامی تشویق می‌کرد.
علیرضا شعبان زاده
رسیدن به لقاءالله بزرگترین عامل نشاط و شادی رزمندگان حق در برابر ارتش اسطوره‌یی اسراییل بود.
مژگان

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان