بریدههایی از کتاب بهشت زیر قدمهایش؛ زندگینامه و خاطرات شهربانو سادات خانی (مادر شهیدان محمد و حسین دهلوی)
۴٫۴
(۳۶)
یک شب متوجه شدم که با حالت خاصی مشغول نماز شب است.
همینطور اشک میریخت و الهی العفو میگفت.
جلو رفتم و همینطور که نماز میخواند گفتم: حسین، تو که از اول بلوغ جبهه بودی، تو که یک گناه ازت سراغ نداریم، برای چی اینقدر اشک میریزی و میگی الهی العفو؟!
شب آخر را خوب به یاد دارم. اوایل زمستان ۱۳۶۵ بود. همه زیر کرسی نشسته بودیم. حسین کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب را در دست گرفته بود و بلند برای ما میخواند.
بعد هم گفت: فایده نداره، آدم اگه بخواد بمیره و این همه مراحل قبر و قیامت رو پیش رو داشته باشه خیلی سخته، خوش به حال شهدا، ما که قراره شهید بشیم!
🐝 Mina 📚
ـ مادرم در محیط خانه، بسیار احترام پدر را داشت. این دو نفر اخلاق و رفتار یکدیگر را کامل میکردند.
زندگی آنها عاشقانه و از روی علاقه بود. این ابراز «محبت» از سوی پدر و مادر باعث شده بود که محیط خانه، محل امنی برای زندگی فرزندان باشد.
البته این احترام متقابل در محیط خانه، دستور صریح اسلام است و پدر و مادرم از زمانی که به یاد داریم، مقید به انجام دستورات دین بودند.
اما وقتی عشق و علاقه انسان واقعی باشد، در سختترین شرایط، شریک زندگیش را ترک نمیکند.
مادر من علاقه زیادی به مسجد رفتن داشت، این اواخر به خاطر اینکه پدرم در سالهای آخر تنها بود و احتیاج به کمک داشت، دو سال مسجد نرفت! این نشان از عشق و علاقه واقعی آنها بود.
🐝 Mina 📚
ـ مادر و پدرم بسیار انسانهای منظمیبودند. خانه برای ما یک محیط زیبا و دوست داشتنی بود.
بارها دیده بودم که مادرم از کار روزانه خسته بود. در آن حال، پدرم وقتی از راه میرسید مشغول شستن ظرفها میشد. آنها به نظم و تمیزی اهمیت میدادند و از طرفی مراقب هم بودند.
ـ پدر و مادر ما آدمهای پرکاری بودند و هیچ رابطهای با تنبلی نداشتند. البته منظورم این نیست که مثل برخی انسانها فقط به دنبال پول درآوردن باشند.
آنها اهل کار بودند و از دسترنج خودشان همیشه به دیگران کمک میکردند. مادرم با اندوخته خودش، جهیزیه چندین دختر را تکمیل کرد و پدرم نیز بسیار اهل خیر بود.
🐝 Mina 📚
بارها دیدهام که حاج خانم دهلوی، برای جهیزیهٔ دختران نیازمند اقدام میکرد.
خودش هر چه در توان داشت کمک میکرد. بعد به سراغ دیگران میرفت.
این انسان با فضیلت، آبروی خودش را خرج میکرد تا بتواند به هر طریق ممکن به بندگان خدا کمک کند.
زمانی که متوجه میشد که کسی نیازمند واقعی است، همه گونه به او کمک میکرد.
کارهای این مادر، مصداق حدیث معروف امام صادق (ع) است که از قول خداوند میفرماید:
«بندگان خانوادهٔ من هستند. پس محبوبترین بنده در نزد من کسی است که بیش از بقیه در رفع حوائج آنها بکوشد.»
🐝 Mina 📚
مادرم ویژگیهای اخلاقی خاصی دارد که برای همه فرزندانش نیز الگو شده:
از مهمترین مطالبی که کارشناسان امر تربیت به آن دستور دادهاند این است که: اگر میخواهید یک بچه را تربیت کنید، باید زبان بچگی داشته باشید.
باید با تفکرات او همراه شوید. بچه باید شما را قبول کند.
ـ مادرم در دوران کودکی ما بهترین همبازی ما بود. با ما میگفت میخندید. بازی میکرد.
یادم نمیرود که در شبهای طولانی زمستان، در کنار کرسی با هم منچ و مارپله بازی میکردیم!
اما همین مادر، در موقع خودش چنان جذبهای داشت که داداش محمد ما، که آن زمان بیش از بیست سال داشت از او حساب میبرد.
🐝 Mina 📚
خلاصه اینکه هر کس با شهدا همراه بود، راه درست را پیدا کرد. و خدا هم او را در رسیدن به هدفش کمک میکند.
شهدا به همه ما راه صحیح را نشان دادند. شهدا بودند که همواره نسبت به ولایت فقیه سفارش میکردند.
من این را فهمیدهام. اگر میخواهیم استقلال و سربلندی این کشور حفظ شود، فقط همین یک راه وجود دارد.
فقط باید پشت سر رهبرمان باشیم. تا روزی برسد که خون شهدای ما ثمر بدهد و این پرچم به دست صاحب اصلی آن برسد. انشاءالله
♡bahar8413♡
خاطرات مادر شهیدان دهلوی کم و بیش جمعآوری شد. اما نمیدانم چرا ارادهای برای چاپ این اثر نبود!
تا اینکه در آذرماه ۱۳۹۲ سخنرانی سردار و افتخار بزرگ شیعه، مالک اشتر سپاه اسلام، حاج قاسم سلیمانی از تلویزیون پخش شد.
ایشان در مراسم ختم مادر دو شهید در ورامین ضمن اشاره به خاطرات مادران شهدا فرمودند: چرا هنوز هیچ کتابی در خصوص خاطرات این مادران دلسوخته چاپ نشده!؟
بیش از نیمی از مادران شهدا از دنیا رفتهاند اما چرا هیچ کاری برای معرفی شخصیت آنها انجام نشده!
خاکپایدوستدارانخدا
آقاکاظم دوباره با عصبانیت گفت: مرتیکه فکر میکنه ما اهل پول حروم هستیم. من اگه میخواستم از این پولها ببرم خونه که نمیاومدم جُون بکنم و بنایی کنم!
رفتم برا آقا کاظم میوه آوردم و گفتم: آروم باش. اینجا نشد یه جا دیگه کار میکنی.
بعد با خودم گفتم: خدا را شکر که شوهرم اینقدر به مال حلال اهمیت میده.
من دیده بودم که بعضی روزها اینقدر سختی میکشید که وقتی به خانه میآمد دستانش به خاطر کار زیاد خون آلود بود!
برای کاری که قبول کرده بود خیلی زحمت میکشید. هیچوقت از کار نمیزد. صاحبکارش همیشه از او راضی بود.
montazer313
حجم
۷۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۷۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد