بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی که رفتی | طاقچه
تصویر جلد کتاب وقتی که رفتی

بریده‌هایی از کتاب وقتی که رفتی

نویسنده:کارول میسون
انتشارات:نشر مصدق
امتیاز:
۳.۱از ۲۱ رأی
۳٫۱
(۲۱)
زوج‌هایی که جلوی بقیه خیلی به هم می‌چسبند، معمولا رابطه‌شان دچار یک بحران است.
Parinaz
. حسادت بی‌فایده‌ترین احساس آدمه.
Marie Rostami
حسادت بی‌فایده‌ترین احساس آدمه
Josee
به گوشی موبایلم که روی میز افتاده خیره می‌شوم. تا آن زمان هرگز، سکوت هولناک یک تلفن ساکت را حس نکرده بودم. چند بار شماره او را گرفته بودم؟ چه تعداد پیامک برایش فرستاده بودم؟ چه تعداد ایمیل بی‌پاسخ برایش فرستاده بودم؟ طوری به موبایل نگاه می‌کنم که انگار در کمین من نشسته و هر لحظه ممکن است به من حمله کند، اما باز آن را چک می‌کنم تا مطمئن شوم مبادا کسی زنگ زده باشد و من نشنیده باشم. در آشپزخانه، به دنبال تهیه یک فنجان چای می‌روم، اما مثل کوه کندن برایم دشوار است. کیسه چای درون فنجان و آب در کتری است. بوی بدی از سطل آشغال به مشام می‌رسد، اما البته که بوها برایم مهم نیست. آنجا می‌ایستم، بدون پلک زدن، در سکوت و خلسه، درحالی‌که کتری با رنگ آبی‌اش در فضای دید جانبی‌ام من را به زندگی برمی‌گرداند. سپس منصرف می‌شوم و به اتاق خواب برمی‌گردم. تلفن هنوز همانجایی است که آن را رها کرده‌ام. شماره او را می‌گیرم.
kamrang
اغلب احساس می‌کنیم در گذر زمان چیزی رو از دست می‌دیم؛ این موجب می‌شه احساس کنیم گذشته بهتر از حالا بوده.
fãti
اون رفته، ولی من هنوز فکر می‌کنم برمی‌گرده
kamrang
سالی معمولا حتی وقتی نمی‌تواند من را درک کند باز هم تمام تلاشش را می‌کند. این تمام چیزی است که می‌خواهم، دوست دارم با من احساس همدردی کند، و برایم تعیین نکند چه احساسی داشته باشم.
kamrang
شاید این‌قدر غرق خوشبختی خودم بودم که خوشبختی او را از یاد برده بودم
kamrang
می‌دانم نیتش خیر است، اما با حرف‌هایش من را در موضع ضعف قرار می‌دهد. در واقع، با شنیدن حرف‌هایش کمی احساس می‌کنم شوکه شده‌ام.
n re
به گوشی موبایلم که روی میز افتاده خیره می‌شوم. تا آن زمان هرگز، سکوت هولناک یک تلفن ساکت را حس نکرده بودم. چند بار شماره او را گرفته بودم؟ چه تعداد پیامک برایش فرستاده بودم؟ چه تعداد ایمیل بی‌پاسخ برایش فرستاده بودم؟ طوری به موبایل نگاه می‌کنم که انگار در کمین من نشسته و هر لحظه ممکن است به من حمله کند، اما باز آن را چک می‌کنم تا مطمئن شوم مبادا کسی زنگ زده باشد و من نشنیده باشم.
n re
پژواک لحظات نبودنش نفسم را در سینه حبس کند.
n re
«اون هیچ وابستگی عاطفی به این زن نداشته. اگه این طور بود، اجازه نمی‌داد همه بدون هیچ لباسی اونو ببینند.»
n re
همه به خاطراتشون نیاز دارند. اونها پوچی و بیهودگی رو از زندگی‌می برند
n re
اگر هنرمندی می‌خواست من را نقاشی کند، تابلوی زن جوانی را می‌کشید که تنها در اتاقی ایستاده که پر از نقاشی‌هایی درباره تنهایی مردم است: یک اندام بدون چهره از پشت سر که به شکلی محسوس در حال غصه خوردن است. کسی که او را می‌بیند فکر می‌کند او برای اولین بار کاملا تنها شده است؛
n re
شنیدن توصیف خودتان از زبان یک آدم دیگر که شناخت خوبی از شما دارد خیلی عجیب است. مخصوصآ وقتی که آنها به تغییری در شما اشاره می‌کنند که کاملا با آن مخالف نیستید.
n re
می‌خواهم از آن در بیرون بروم و همینطور آنقدر بدوم که تمام اینها از یادم بروند، تا وقتی که دیگر این بار سنگین را روی دوشم احساس نکنم.
n re
چرا فکر می‌کنی دلایل اون مهمند؟ منظورم اینه که چی می‌تونه بهت بگه که کارشو توجیه کنه.»
n re
معمولا حتی وقتی نمی‌تواند من را درک کند باز هم تمام تلاشش را می‌کند. این تمام چیزی است که می‌خواهم، دوست دارم با من احساس همدردی کند، و برایم تعیین نکند چه احساسی داشته باشم.
n re
بیست دقیقه به تنهایی پیاده‌روی کردن، قبل و بعد از کار مانند دو جلد یک کتاب بود که اتفاقات آن روز را کنار هم نگه می‌داشت. اما امروز، این پیاده‌روی‌ها پرانتزهایی دور یک جای خالی هستند.
n re
امیال متناقض حرف زدن و بیرون ریختن دردها و ساکت ماندن و سرپوش گذاشتن بر تمایلات آنی همه به طور همزمان من را گرفتار می‌کردند.
n re

حجم

۳۰۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

حجم

۳۰۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۳۸,۵۰۰
۳۰%
تومان