این دو احساس، یعنی سوءظن و حسادت، بهطور غریزی از خصوصیات اخلاقی زندانی محسوب میشود
شاخه نبات
فقدان کامل هرگونه جاهطلبی و هرگونه تمایل به آیندهسازی و آیندهنگری.
شاخه نبات
لنی تنها برای قهوهاش به دوتا حقوق نیاز داشت و به همین جهت با وجود اجارهخانهای که میگرفت احتیاج مبرمی به پول داشت؛ اما با این همه خیال میکنید که او اعتنایی به کار اضافی یا راندمان داشت؟ من در آن زمان تصور میکردم و حالا هم همینطور خیال میکنم که این دختر واقعا پدیدهای است که غیرممکن است بتوان گفت عمیق است یا تصنعی... شاید به نظرتان متناقض بیاید ولی او در عینحال هر دوتا بود: هم خیلی عمیق و هم خیلی تصنعی. ولی چیزی که او نیست و هرگز هم نبوده است: هرزه بودن و اسیر و در فکر مردها بودن. او هرگز نمیتواند چنین زنی باشد...
شاخه نبات
چیزی که این دختر را عجیب و غیرقابل نفوذ مینمود: لنی یک روح کارگری در خود داشت، آره درست میگویم یک روح کارگری، مخصوصا در برابر چیزهایی مثل پول و زمان و چیزهای بسیار دیگر. او میتوانست بهراحتی راهش را در زندگی باز کند، ولی چنین آرزویی را در سر نمیپروراند، در حالیکه هم عرضهاش را داشت و هم امکانش را.
شاخه نبات
یا چطور میشود میزان درد و رنج جسمی یا روحی را اندازه گرفت؟ ی
شاخه نبات
این اساسیترین چیز زندگی که به آن خوشبختی میگویند چیست؟
شاخه نبات
اساسیترین چیز برای یک انسان چه چیز است؟ چه کسی میتواند بگوید برای فردی چه چیزی بیشتر از چیز دیگر ارزش دارد؟
شاخه نبات
چه احساسات جنایتکارانهای بایستی جلوی چشمان دشمنانت را گرفته باشد، که حتی امروز تو را، که برای بقای خودت در نبردی، بربر بخوانند!
شاخه نبات
او فقط یک جملهپرداز بود، همین و بس. باز هم تکرار میکنم، بچه بدی نبود، نه، بلکه دچار عقده خود برتربینی بود، که ما ریشهاش را میدانستیم از کجا ناشی میشود»
شاخه نبات
«هرچه طبیعت فرد حساستر باشد و ضربه به اساسیترین قسمت وجودش وارد شده باشد، به همان نسبت هم رنج او افزونتر است.»
شاخه نبات