بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وحشی بافقی | صفحه ۲۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وحشی بافقی

بریده‌هایی از کتاب وحشی بافقی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۸۶ رأی
۴٫۵
(۸۶)
پیوستن دوستان به هم آسان است دشوار بریدن است و آخر آن است شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست از غایت تلخیی که در هجران است
hoda.amer
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
صبر در کارها چه نیک و چه بد از علامات بخردی باشد چون به تدیبر کار ناید راست هر چه تقدیر ایزدی باشد
hoda.amer
آن مژه کشت عالمی تا به کرشمه نصب شد وای اگر عمل دهی چشم کرشمه ساز را
;)
چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را ای مسلمانان نمی‌دانم گناه خویش را
(:Tarlan banoo:)
با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را
(:Tarlan banoo:)
ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش مست حسنی با رقیبان میل می خوردن مکن بد حریفانند آنها گفتمت هشیار باش آنکه ما را هیچ برخورداری از وصلش نبود از نهال وصل او گو غیر برخوردار باش گر چه می‌دانم که دشوار است صبر از روی دوست چند روزی صبر خواهم کرد گو دشوار باش صبر خواهم کرد وحشی در غم نادیدنش من که خواهم مرد گو از حسرت دیدار باش
علیرضا طاهری نیا
خرم دل آن کس که ز بستان تو آید گل در بغل از گشت گلستان تو آید ما با لب تفسیده ره بادیه رفتیم خوش آنکه ز سرچشمهٔ حیوان تو آید
علیرضا طاهری نیا
به سد خواری مرا کشتی وفا داری همین باشد
(:Tarlan banoo:)
ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را روز مردن درد دل بر خاک می‌سازم رقم چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را گر به کشتن کین وحشی می‌رود از سینه‌ات کرد خون خود بحل ، بردار تیغ کینه را
کاربر ۵۵۶۹۴۵۱
ای بی‌وفا برو که بر این عهدهای سست نی اندک اعتماد که هیچ اعتماد نیست
(:Tarlan banoo:)
هزاران جان فدای دلربائی که تا بخشد نوای بی‌نوایی
(:Tarlan banoo:)
بتی بودم ز سر تا پا دلارا چنان گشتم که نشناسم سر از پا
(:Tarlan banoo:)
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را
شهرزاد🍁
جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم با ما چه شد که بد شده‌ای ما چه کرده ایم
mohito

حجم

۳۹۶٫۱ کیلوبایت

حجم

۳۹۶٫۱ کیلوبایت

قیمت:
رایگان