بریدههایی از کتاب خواجه عبدالله انصاری
۴٫۴
(۲۷۷)
مناجات شمارهٔ ۳۵
الهی گهی بخود نگرم گویم از من زار تر کیست، گهی بتو نگرم گیوم از من بزرگوار تر کیست
hmhaj kazemian
الهی از بنده با حکم ازل چه برآید و بر آنچه ندارد چه باید. کوشش بنده چیست ؟ کار خواست تو دارد، بجهد خویش نجات خویش کی تواند ؟
A.restart...
الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.
Jaber_313
الهی بحق آنکه ترا هیچ حاجت نیست رحمت کن بر آنکه او را هیچ حجت نیست.
N.F
الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را میجویم و ترا می یابم.
She3ida
الهی تا بتو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شیدا شدم نهان بودم پیدا شدم.
She3ida
الهی کار آن کس کند که تواند، عطا آن کس بخشد که دارد، پس بنده چه تواند و چه دارد ؟
کاربر ۳۳۴۵۴۹۸
الهی گهی بخود نگرم گویم از من زار تر کیست، گهی بتو نگرم گیوم از من بزرگوار تر کیست.
کاربر ۳۳۴۵۴۹۸
الهی دستم گیر که دست آویز ندارم، و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
yasaman
الهی تو دوستان را بدشمنان می نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و بادی چندان احسان کنی، سعداتش بر سر دیوان کنی و بفردوس او را میهمان کنی، مجلسش روضهٔ رضوان کنی، نا خوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی، آنکه او را زندان کنی و سالها گریان کنی، جباری تو کار جباران کنی، خداوند تو کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی.
yasaman
در بیچارگی خود سرگردانم، روز بروز بر زیانم
°•. MaryaM .•°
ابواسماعیل عبدالله بن ابیمنصور محمد (زادهٔ ۲ شعبان ۳۹۶ ه. ق/ ۳۸۵ ه.ش / ۱۰۰۶ م. در شهر هرات درگذشتهٔ ۲۲ ذی الحجه ۴۸۱ ه. ق/ ۴۶۷ ه.ش / ۱۰۸۸ م) معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف صوفی مسلک ایرانی بود. وی از اعقاب ابوایوب انصاری است که صحابهٔ پیغمبر بود. مادرش از مردم بلخ بود و عبدالله خود در هرات یکی از شهرهای غربی افغانستان کنونی متولد شد. او از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنان که شعر فارسی و عربی را نیکو میسرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود. او در فقه روش امام حنبل را پیروی میکرد. وی در تصوف از استادان زیادی تعلیم گرفت و دو بار به دیدار شیخ
Mr.big-dark
یار از غم من خبر ندارد گویی
یا خواب به من گُذر ندارد گویی
تاریک تر است هر زمانی شب من
یارب شب من سحر ندارد گویی
°•. MaryaM .•°
من در طلب دریایم، بر هزار چشمه گذر کردم تا که دریا دریابم، در آتش عشق غریقی دیدی ؟ من چنانم، در دریا تشنه ای دیدی ؟ من آنم، راست بحیرت زدهٔ مانم که دربیابانم، فریادم رس که از بلایی به فغانم.
°•. MaryaM .•°
گر درد دهد بما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آنچیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر بخوبی و بدی
مقصود رضای او خشنودی اوست
°•. MaryaM .•°
یا رب تو مرا انابتی روزی کن
شایستهٔ خویش طاعتی روزی کن
زان پیش که فارغ شوم از کار جهان
اندر دو جهان فراغتی روزی کن
°•. MaryaM .•°
الهی روزگاری تو را می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را می جویم تو را می یابم ای محب را یاد و انس را یادگار، چون حاضری این جستن بچه کار ؟
هدی✌
الهی کشیدید آنچه کشیدیم همه نوش گشت چون آوای قبول شنیدیم دانی که هرگز در مهر شکیبا نبودیم و بهر کوی که رسیدیم حلقهٔ در دوستی تو گرفتیم و بهر راه که رفتیم بر بُوی تو آن راه بُریدیم، دل رفت مبارک باد، گر جان برود در راه پسندیدیم.
هدی✌
ندانم که در جانی یا جانرا جانی نه این و نه آنی، جان را زندگانی مییابد تو آنی.
هدی✌
الهی آب عنایت تو بسنگ رسید، سنگ بار گرفت، از سنگ میوه رُست میوه طعم و مزه گرفت. پروردگارا یاد تو دل را زنده کرد و تخم مهر افگند، درخت شادی رویانید و میوه آزادی داد.
هدی✌
حجم
۳۲٫۳ کیلوبایت
حجم
۳۲٫۳ کیلوبایت
قیمت:
رایگان