بریده‌هایی از کتاب هفت چالش

هر چه قدر انتقاد شما مبهم‌تر و کلی‌تر باشد، احتمال آن که شنوندهٔ شما از آن برداشت خصمانه‌ای داشته باشد زیادتر خواهد بود.

اگر ما گله و شکایتی را مطرح می‌کنیم، از منظر عاطفی در موضع برتر قرار داریم و طرف مقابل معمولاً در وضعیت تدافعی قرار می‌گیرد. این در حالی است که وقتی درخواستی را مطرح می‌کنیم این احتمال وجود دارد که طرف مقابل روی ما را زمین بیاندازد و یا ما را مسخره کند

اول گوش دهید و قبل از آن که نظر خود را در خصوص آنچه گفته‌شده بیان کنید، آنچه را که شنیدید تصدیق کنید ولو این که با آن موافق نباشید.

محاوره‌های روزمره برای یک کودک چالش‌هایی است که وی را وادار به بهره‌گیری هر چه بیشتر از حافظه، منطق، خلاقیت و ادراکش می‌کند. ذهن انسان در جریان محاوره و داستان‌گویی شکوفا می‌شود و این فعالیت‌ها از اصلی‌ترین انواع تمرین پرورش ذهن در انسان محسوب می‌شوند.

ذهن انسان در جریان محاوره و داستان‌گویی شکوفا می‌شود و این فعالیت‌ها از اصلی‌ترین انواع تمرین پرورش ذهن در انسان محسوب می‌شوند.

انجام کاری که طبیعی است. ممکن است این طور به نظر برسد که برای گذراندن زندگی فقط کافی است آن کاری را انجام دهیم که طبیعی است و اصلاً لازم نیست تلاش خاصی هم صورت بدهیم. ای کاش موضوع به همین سادگی بود. اما اگر به فرایند یادگیری حرف زدن در انسان‌ها توجه کنیم خواهیم دید تا جایی که به مهارت‌های ارتباطی مربوط است، انسان‌ها گریه کردن، شیر خوردن و یاد گرفتن را بلد هستند؛ فقط همین

ما با پرسیدن یک سؤال، در حقیقت فضایی را در ذهن برای آنچه هنوز درک نکرده‌ایم، تصمیم نگرفته‌ایم و یا اختراع نکرده‌ایم، ایجاد می‌کنیم. یک مهندس معمار ممکن است از خود بپرسد: « خوب ... چه طور می‌شود سازه‌ای ساخت که از عوارض زمینی که بر روی آن بنا شده، تبعیت کند؟ » پاسخ به چنین سؤالی، ترکیبی از اکتشاف، اختراع، ادراک و تصمیم‌گیری را طلب می‌کند. به بیانی دیگر همهٔ این فرایندهای خلاق به نوعی با یک سؤال قوی آغاز می‌شوند.

به طور کلی می‌توان گفت سؤالاتی که آینده محور بوده و در مورد « کم و کیف » مطلبی مطرح می‌شوند بسیار مفیدتر از سؤالاتی هستند که گذشته محور بوده و « چرایی » مسئله را جویا می‌شوند

خواستهٔ خود را در قالب اقداماتی مشخص و ملموس بیان کنید نه عباراتی کلی و مبهم. توضیح دهید که اقدام مورد درخواست شما از چه لحاظ برای‌تان مفید خواهد بود. با این کار، طرف مقابل از برآورده کردن خواستهٔ شما احساس قدرت و بزرگی خواهد کرد.

قبل از آن که مواضع و خواسته‌های خود را مطرح کنید، برداشت خود از خواسته‌ها و احساسات طرف مقابل را به عادلانه‌ترین شکل ممکن بازگو کنید. وقتی افراد احساس می‌کنند که حرف‌های‌شان شنیده شده، میل و رغبت بیشتری به گوش دادن خواهد داشت. گفته‌های طرف مقابل را بازگو کنید تا وی مطمئن شود که او را درک کرده‌اید.

قبل از آن که مواضع و خواسته‌های خود را مطرح کنید، برداشت خود از خواسته‌ها و احساسات طرف مقابل را به عادلانه‌ترین شکل ممکن بازگو کنید. وقتی افراد احساس می‌کنند که حرف‌های‌شان شنیده شده، میل و رغبت بیشتری به گوش دادن خواهد داشت. گفته‌های طرف مقابل را بازگو کنید تا وی مطمئن شود که او را درک کرده‌اید.

تعامل را با گوش دادن به طرف مقابل و موافقت با نکاتی که از نظر شما مورد قبول است، آغاز کنید. به دنبال نقاط اشتراک خواسته‌ها و علائق‌تان با خواسته‌ها و علائق طرف مقابل باشید.

به طرفی که با وی تعارض دارید به چشم یک متحد بالقوه نگاه کنید. این طور فرض کنید با شخصی که با وی تعارض دارید در یک جزیره گیر افتاده‌اید و بقای شما در بلندمدت بستگی به میزان همکاری خلاقانهٔ شما با یکدیگر دارد. این همکاری خلاقانه باید متضمن تأمین حداکثر خواسته‌های دوطرف باشد.

ـ به نیازهای واقعی خود فکر کنید. چه چیز در بلندمدت برای فکر، جسم، جان، خانواده، محیط کار و اجتماع شما مفید است؟ اجازه ندهید که به خاطر بدخلقی‌های احتمالی دیگران از اهداف و خواسته‌های‌تان دور شوید. در هر موقعیت علائق و منافع بلندمدت خود را مدنظر داشته و آنها را به ترتیب اولویت، رتبه‌بندی کنید تا بتوانید تمرکز خود را در فرایند مذاکره بر روی آنها حفظ کنید.

احساس نکنید که آن موقعیت تعارض‌زا وجود شما را بلعیده است. به یاد داشته باشید که این تعارض تمام زندگی شما نیست. مجسم کنید که از موضع بالا و فراز قله‌ای باشکوه به این موقعیت تعارض نظر می‌کنید (می‌بینید این موضوع چه قدر کوچک و ناچیز است!)

می‌پذیرم که گاهی اوقات بازنده‌ام؛

ما وقتی خود را به طور کامل بیان می‌کنیم و خواستهٔ خود را صراحتاً مطرح می‌کنیم، این خطر را پذیرفته‌ایم که ممکن است مورد تمسخر قرار گیریم و یا دست رد به سینۀ‌مان بخورد ولی فقط با بیان کامل و صریح احساسات و خواستۀ‌مان می‌توانیم روابطی مبتنی بر احترام و توجه متقابل را ایجاد کنیم.

یکی از ایده‌ای اصلی این کتاب آن است که می‌توانید طرف مذاکره را تبدیل به کسی کنید که با شما در یک فرایند حل مسئله مشارکت دارد).

ما اغلب بخش عمده‌ای از زندگی خود را صرف تلاش برای نیل به توافق و یا همکاری با دیگران می‌کنیم لذا باید به جای آن که به فکر شکست دادن آنها باشیم سعی کنیم که به آنها نزدیک شده و به اصطلاح با آنها « قاطی شویم ». در کار (و همین طور در خانواده) کسی که ما امروز شکستش می‌دهیم ممکن است همان فردی باشد که فردا به همکاری‌اش احتیاج داریم!

همهٔ میلیون‌ها سؤالی که ما در طول زندگی مطرح می‌کنیم، به یک اندازه روشنگر، مفید و راهگشا نیستند.