بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رباعیات خیام | صفحه ۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رباعیات خیام

بریده‌هایی از کتاب رباعیات خیام

نویسنده:عمر خیام
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۳۴ رأی
۴٫۵
(۳۳۴)
آنها که کهن شدند و اینها که نوند هر کس بمراد خویش یک تک بدوند این کهنه جهان بکس نماند باقی رفتند و رویم دیگر آیند و روند
mahtab
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
علیرضا
رباعی شمارهٔ ۲۶ چون چرخ بکام یک خردمند نگشت خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت چون باید مرد و آرزوها همه هشت چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت
سارا
آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
مقدم
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده‌ست این دسته که بر گردن او می‌بینی دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست
Negar
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است، سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
علیرضا
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
AVA Tayefeh
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
ℳ.ℳ
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است با اهل خرد باش که اصل تن تو گردی و نسیمی و غباری و دمی است
کاربر ۱۱۱۷۲۳۴
رباعی شمارهٔ ۷ آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
کاربر ۲۳۲۵۴۰۳
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت
کاربر kim.kim
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
sunflower
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم یا از غم رسوایی و مستی نخورم من می ز برای خوشدلی میخوردم اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
علیرضا
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است گردنده فلک نیز بکاری بوده است هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین آن مردمک چشم‌نگاری بوده است
سید
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا بنیاد مکن تو حیله و دستانرا تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا
miladhakimi
عمرت تا کی به خود‌پرستی گذرد، یا در پیِ نیستی و هستی گذرد؛ می خور که چُنین عمر که غم در پی اوست آن بِهْ که به خواب یا به مستی گذرد.
فاطمه
برخیز و بیا بتا برای دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما
کاربر ۲۰۰۲۷۵۰
چون درگذرم به باده شویید مرا، تلقین ز شرابِ ناب گویید مرا، خواهید به روز حَشْر یابید مرا؟ از خاکِ درِ میکده جویید مرا.
امیدوارم اندکی کمکم تاثیر...
رباعی شمارهٔ ۱۳۶ از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن فردا که نیامده ست فریاد مکن برنامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
امیدوارم اندکی کمکم تاثیر...

حجم

۲۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۲۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان