بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رباعیات خیام | صفحه ۴۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رباعیات خیام

بریده‌هایی از کتاب رباعیات خیام

نویسنده:عمر خیام
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۳۴ رأی
۴٫۵
(۳۳۴)
خاکی که به زیر پای هر نادانی است کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است انگشت وزیر یا سر سلطانی است
vahid.۹۳
می لعل مذابست و صراحی کان است جسم است پیاله و شرابش جان است آن جام بلورین که ز می خندان است اشکی است که خون دل درو پنهان است
Kiana
یک‌چند به کودکی به استاد شدیم؛ یک‌چند ز استادی خود شاد شدیم؛ پایان سخن شنو که مارا چه رسید: چو آب برآمدیم و چون باد شدیم!
Alphaman
هنگام سپیده‌دم خروس سحری، دانی که چرا همی‌کند نوحه‌گری؟ یعنی که: نمودند در آیینهٔ صبح کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری!
Alphaman
خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛ با لاله‌رخی اگر نشستی، خوش باش؛ چون عاقبتِ کار جهان نیستی است، انگار که نیستی، چو هستی خوش باش.
Alphaman
خوش است در صحن چمن روی دل‌افروز
رمضان اسماعیلی
عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری
رمضان اسماعیلی
شمارهٔ ۷ آن قصر که جمشید در
رمضان اسماعیلی
رباعی شمارهٔ ۲ چون عهده نمی‌شود
رمضان اسماعیلی
رباعی شمارهٔ ۲ چون عهده نمی‌شود
رمضان اسماعیلی
رباعی شمارهٔ ۴ گر می نخوری طعنه مزن مستانرا بنیاد مکن تو حیله و دستانرا تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا
Alphaman
ایدل چو زمانه می‌کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت
mani
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد وز خوردن آدمی زمین سیر نشد مغرور بدانی که نخورده‌ست ترا تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد
@amir
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد
@amir
یک جرعه می ز ملک کاووس به است از تخت قباد و ملکت طوس به است هر ناله که رندی به سحرگاه زند از طاعت زاهدان سالوس به است
@amir
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است
mmhb1365
ای آمده از عالم روحانی تفت حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت
مریم
گر باده خوری تو با خردمندان خور یا با صنمی لاله رخی خندان خور بسیار مخور و رد مکن فاش مساز اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
کاربر ۱۵۲۶۴۷۸
ایدل چو زمانه می‌کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت
Mohammad
امروز ترا دسترس فردا نیست و اندیشه فردات بجز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
مهدی ایمنی

حجم

۲۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۲۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان