بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابوسعید ابوالخیر | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابوسعید ابوالخیر

بریده‌هایی از کتاب ابوسعید ابوالخیر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۶۹ رأی
۴٫۴
(۶۹)
در مکتب عشق با همه دانایی سر گشته چو طفلان نوآموز شوی
بیسیمچی
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی روزی دو هزار بنده آزاد کنی به زان نبود که خاطری شاد کنی
بیسیمچی
آنرا که حلال زادگی عادت و خوست عیب همه مردمان به چشمش نیکوست معیوب همه عیب کسان می‌نگرد از کوزه همان برون تراود که دروست
Ali
یا رب غم آنچه غیر تو در دل ماست بردار که بیحاصلی از حاصل ماست الحمد که چون تو رهنمایی داریم کز گمشدگانیم که غم منزل ماست
جو مارچ
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
محيا
خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
Mithrandir
اندر طلب یار چو مردانه شدم اول قدم از وجود بیگانه شدم او علم نمی‌شنید لب بر بستم او عقل نمی‌خرید دیوانه شدم
امیری حسین
ای دل بر دوست تحفه جز جان نبری دردت چو دهند نام درمان نبری بی درد زدرد دوست نالان گشتی خاموش که عرض دردمندان نبری
امیری حسین
ای دوست بیا و بگذر از هرچه گذشت
"Shfar"
رباعی شمارهٔ ۷۲۳ الله تویی وز دلم آگاه تویی درمانده منم دلیل هر راه تویی گر مورچه‌ای دم زند اندر تک چاه آگه ز دم مورچه در چاه تویی
Mahdi
گاهی چو ملایکم سر بندگیست گه چون حیوان به خواب و خور زندگیست گاهم چو بهایم سر درندگیست سبحان الله این چه پراکندگیست
Sajjad Nikmoradi
گر طالب راه حق شوی ره پیداست او راست بود با تو، تو گر باشی راست
Ali
در دیده بجای خواب آبست مرا زیرا که بدیدنت شتابست مرا گویند بخواب تا به خواب‌ش بینی ای بیخبران چه جای خوابست مرا
Mithrandir
با یاد تو با دیدهٔ تر می‌آیم وز بادهٔ شوق بی‌خبر می‌آیم ایام فراق چون به سرآمده‌است من نیز به سوی تو به سر می‌آیم
آن شرلی
میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
|قافیه باران|
رباعی شمارهٔ ۱ باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
ن ی
تا شیر بدم شکار من بود پلنگ پیروز شدم به هرچه کردم آهنگ تا عشق ترا به بر درآوردم تنگ از بیشه برون کرد مرا روبه لنگ
بیسیمچی
عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم خواهم که دلم به دیگری میل کند من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم
سحر
سرمایهٔ عمر آدمی یک نفسست آن یک نفس از برای یک همنفسست با همنفسی گر نفسی بنشینی مجموع حیات عمر آن یک نفسست
سحر
رباعی شمارهٔ ۱ باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
نادر

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

قیمت:
رایگان