بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابوسعید ابوالخیر | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابوسعید ابوالخیر

بریده‌هایی از کتاب ابوسعید ابوالخیر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۶۹ رأی
۴٫۴
(۶۹)
از شبنم عشق خاک آدم گل شد شوری برخاست فتنه‌ای حاصل شد سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطرهٔ خون چکید و نامش دل شد
takhtary
گل از تو چراغ حسن در گلشن برد وز روی تو آیینه دل روشن برد هر خانه که شمع رخت افروخت درو خورشید چو ذره نور از روزن برد
takhtary
دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست و بسی موی شکافت گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذره‌ای راه نیافت
takhtary
آنروز که آتش محبت افروخت عاشق روش سوز ز معشوق آموخت از جانب دوست سرزد این سوز و گداز تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت
takhtary
وصل تو کجا و من مهجور کجا دردانه کجا حوصله مور کجا هر چند ز سوختن ندارم باکی پروانه کجا و آتش طور کجا
فاطمه فرهادی
در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود با نفس پلید جامهٔ پاک چه سود زهرست گناه و توبه تریاک وی است چون زهر به جان رسید تریاک چه سود
nasser_behdarvand

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
...
۲۵
۲۶
صفحه بعد