بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع) | طاقچه
تصویر جلد کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع)

بریده‌هایی از کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع)

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
امتیاز:
۴.۲از ۵ رأی
۴٫۲
(۵)
صفوان جمّال ـکه شیعه موسی بن جعفر است ـ شترهایش را برای سفر حج به هارون کرایه می‌دهد. می‌آید خدمت موسی بن جعفر. حضرت به او می‌گوید: تو همه چیزت خوب است الّا یک چیزت. می‌گوید: چه؟ می‌فرماید: چرا شترهایت را به هارون کرایه دادی؟ می‌گوید: من که کار بدی نکردم، برای سفر حج بود، برای کار بدی نبود. فرمود: برای سفر حج هم (نباید چنین می‌کردی.) بعد فرمود: لابد پس‌کرایه‌اش باقی مانده است که بعد باید بگیری. عرض کرد: بله. فرمود: و لابد اگر به تو بگویند چنانچه هارون همین الآن از بین برود راضی هستی یا راضی نیستی، دلت می‌خواهد که طلب تو را بدهد و بعد بمیرد. این مقدار راضی به بقای او هستی. گفت: بله. فرمود: همین مقدار راضی‌بودن به بقای ظالم گناه است. صفوان که یک شیعه خالص است ولی سوابق زیادی با هارون دارد فورآ رفت تمام وسایل کار خود را یکجا فروخت. (او حمل و نقل‌دار بود). به هارون خبر دادند که صفوان هرچه شتر و وسایل حمل و نقل داشته همه را یکجا فروخته است.
مادربزرگ علی💝
صفوان جمّال ـکه شیعه موسی بن جعفر است ـ شترهایش را برای سفر حج به هارون کرایه می‌دهد. می‌آید خدمت موسی بن جعفر. حضرت به او می‌گوید: تو همه چیزت خوب است الّا یک چیزت. می‌گوید: چه؟ می‌فرماید: چرا شترهایت را به هارون کرایه دادی؟ می‌گوید: من که کار بدی نکردم، برای سفر حج بود، برای کار بدی نبود. فرمود: برای سفر حج هم (نباید چنین می‌کردی.) بعد فرمود: لابد پس‌کرایه‌اش باقی مانده است که بعد باید بگیری. عرض کرد: بله. فرمود: و لابد اگر به تو بگویند چنانچه هارون همین الآن از بین برود راضی هستی یا راضی نیستی، دلت می‌خواهد که طلب تو را بدهد و بعد بمیرد. این مقدار راضی به بقای او هستی. گفت: بله. فرمود: همین مقدار راضی‌بودن به بقای ظالم گناه است.
سپیده دم اندیشه
یک وقت یک کسی می‌رود پستی را در دستگاه ظلم اشغال می‌کند برای اینکه از این پست و مقام حسن استفاده کند. این همان چیزی است که فقه ما اجازه می‌دهد، سیره ائمه اجازه می‌دهد، قرآن هم اجازه می‌دهد.
مادربزرگ علی💝
در سیاستها اغلب این کار را می‌کنند؛ برای اینکه یک منتقد فعال وجیه‌الملّه‌ای را خراب کنند می‌آیند پُستی به او می‌دهند و بعد در کار او خرابکاری می‌کنند؛ از یک طرف پست به او می‌دهند و از طرف دیگر در کارهایش اخلال می‌کنند تا همه کسانی که به او طمع بسته بودند از او برگردند.
سپیده دم اندیشه
شخصی از مأمون پرسید که تو تشیع را از چه کسی آموختی؟ گفت: از پدرم هارون. می‌خواست بگوید پدرم هارون هم تمایل شیعی داشت. بعد داستان مفصلی را نقل می‌کند، می‌گوید پدرم تمایل شیعی داشت، به موسی بن جعفر چنین ارادت داشت، چنین علاقه‌مند بود، چنین وچنان بود، ولی در عین حال با موسی بن جعفر به بدترین شکل عمل می‌کرد. من یک‌وقت به پدرم گفتم تو که چنین اعتقادی درباره این آدم داری پس چرا با او این‌جور رفتار می‌کنی؟ گفت: اَلْمُلْک عَقیمٌ (مثلی است در عرب) یعنی مُلک فرزند نمی‌شناسد تا چه رسد به چیز دیگر. گفت: پسرک من! اگر تو که فرزند من هستی با من بر سر خلافت به منازعه برخیزی، آن چیزی را که چشمانت در او هست از روی تنت برمی‌دارم، یعنی سرت را از تنت جدا می‌کنم.
سپیده دم اندیشه

حجم

۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

حجم

۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
۳,۲۰۰
۶۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد