بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رهبری نسل جوان (گفتاری از کتاب ده گفتار) | طاقچه
تصویر جلد کتاب رهبری نسل جوان (گفتاری از کتاب ده گفتار)

بریده‌هایی از کتاب رهبری نسل جوان (گفتاری از کتاب ده گفتار)

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأی
۵٫۰
(۳)
ما باید این خیال را از کلّه خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم.
زهرا
یک چیز در یک جا وسیله هدایت است و بسا هست همان چیز در جای دیگر وسیله گمراهی و ضلالت باشد. منطقی که یک پیرزن را مؤمن می‌کند اگر در مورد یک آدم تحصیل‌کرده به کار برده شود او را گمراه می‌کند.
زهرا
اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعآ نسل جدید منحرف نمی‌شد.
زهرا
اتفاقآ دیگران از راه شناختن درد این نسل، آنها را منحرف کرده‌اند و از آنها استفاده کرده‌اند.
زهرا
در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی‌مورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است
میرزا
عجبا که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آنوقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست.
میرزا
لایفْلِحُ مَنْ لایعْقِلُ، وَ لایعْقِلُ مَنْ لایعْلَمُ کسی که تعقل نمی‌کند و درست نمی‌اندیشد هرگز رستگار نمی‌شود، و کسی که علم ندارد تعقل صحیح ندارد، یعنی عقل به علم زیاد می‌شود. «عقل» یعنی قدرت تجزیه و تحلیل و ربط دادن قضایا، یعنی مقدمات را به دست آوردن و نتایج را پیش‌بینی کردن. عقل از علم مایه می‌گیرد. عقل چراغی است که نفت آن چراغ، علم است.
Mohammad Ali Zareian
من الباب الی المحراب، از زمان خود بی‌خبریم.
زهرا
بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی‌مورد است.
زهرا
در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی‌مورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم.
محمد کاظمی
در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا می‌شد، حالا بیشتر پیدا می‌شود. طبیعی است وقتی که فکر، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح می‌شود که قبلا مطرح نبود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکری‌اش پاسخ گفت. نمی‌شود به او گفت برگرد به حالت عوام، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی. با یک جاهل بی‌سواد که نمی‌شود حقیقتی را به میان گذاشت. بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایین‌تر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یک جور کتابها. اما امروز آن طرز بیان و آن طرز کتابها به درد نمی‌خورد، باید و لازم است رفرم و اصلاح عمیقی در این قسمتها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت.
محمد کاظمی
در روایات باب توحید وارد شده که خداوند چون می‌دانست که در آخرالزمان مردمی خواهند آمد متعمّق و غورکن، لهذا سوره قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد و آیات اول سوره حدید را که شامل عالیترین و دقیق‌ترین مسائل توحیدی است نازل کرد. یعنی مردم آن زمان شایسته این آیات نبودند، در آینده باید اشخاصی بیایند که شایسته این آیات باشند. این آیات خوراک روحی آنهاست. البته چون این آیات حدّ آخر را بیان کرده است اگر کسی از آنها تجاوز بکند هلاک می‌شود. این است معجزه نبوت و معجزه قرآن که: لا تَفْنی غَرائِبُهُ وَ لا تَنْقَضی عَجائِبُهُ.
محمد کاظمی
جای دیگر نمی‌رویم، همین علم فقه را در نظر می‌گیریم. مسلّمآ اصحاب رسول اکرم و اصحاب امیرالمؤمنین و اصحاب حضرت صادق حتی امثال زُراره و هشام بن الحَکم، قواعد فقهی را که از رسول اکرم یا ائمه رسیده است مثل محقق حلّی و علّامه حلّی و شیخ مرتضی انصاری نمی‌توانستند بفهمند و تجزیه و تحلیل کنند. پس در روشهای فلسفی چه کسی از همه بهتر فهمیده است معنی کلمات استاد را؟ آن کس که از همه قدیمی‌تر است. اما در مکتب انبیاء و اولیاء چه کسی از همه بهتر فهمیده معنی و مقصود را؟ آن کس که در آینده می‌آید و علم و فهم بیشتری دارد. این خود، معجزه نبوت است.
محمد کاظمی
مثلا شخصی از پیغمبر اکرم (ص) می‌شنود: لا ضَرَرَ وَ لا ضِرارَ. اما خود او قدرت ندارد بفهمد که این جمله چقدر رساست. بعد می‌سپارد به نسل آینده. نسل بعدی از او بهتر می‌فهمد. آن نسل باز می‌دهد به نسل بعدتر. ممکن است آن که در نسل بیستم مثلا آمده، از نسل اول و دوم و سوم بهتر بفهمد و شایستگی بیشتری داشته باشد. قرآن هم همین طور. نمی‌شود گفت قرآن را مردم گذشته بهتر می‌فهمیده‌اند، بلکه کار بعکس است. اعجاز قرآن به این است که همیشه از تفسیرهایی که برایش نوشته شده جلوتر است؛ یعنی در هر زمان قرآن را تفسیر کرده‌اند، در زمان بعد که علم و فهم بیشتر شده وقتی که قرآن را با آن تفسیر سنجیده‌اند دیده‌اند قرآن خیلی از آن تفسیر بالاتر و جلوتر است.
محمد کاظمی
از اینجا یک مطلب دیگر می‌توان فهمید و آن این است که بهترین شاگردان فلاسفه همانها هستند که محضر خود آنها را درک کرده‌اند، به خلاف انبیاء و اولیاء. بهترین شاگرد افلاطون یا ارسطو یا بوعلی همان شاگردان بلاواسطه حوزه خود آنها هستند. بهترین کسی که کلام بوعلی را فهمیده، می‌توان گفت بهمنیار یا ابوعبید جوزجانی است. اما بهترین شاگردان پیغمبر اکرم یا امیرالمؤمنین یا حضرت صادق چطور؟ آیا بهترین شاگردان آنها همانها هستند که در زمان خود آنها بوده‌اند؟ نه، این طور نیست.
محمد کاظمی
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی اَحْسَنُ. اگر با کسی روبرو شدید که غرضش کشف حقیقت نیست، غرضش این نیست که حقیقتی را بفهمد، آمده برای مجادله و حرف زدن و ایراد گرفتن، در کمین است یک کلمه‌ای بشنود آن را مستمسک قرار دهد و هو کند و مجادله نماید، تو هم با اینچنین شخصی مجادله کن. اما تو به نحو احسن مجادله کن، در مجادله از راه حق و حقیقت خارج نشو، در مجادله بی‌انصافی نکن، حق‌کشی نکن، دروغ به کار نبر، و امثال اینها. این آیه طرق مختلفی برای هدایت ذکر می‌کند و هر طریقی برای موردی خاص است. پس معلوم می‌شود وسیله‌ای که باید در مقام هدایت به کار برد یکسان و یکنواخت نیست.
محمد کاظمی
وَ الْ مَوْعِظَةِ الْ حَسَنَةِ یعنی مردم را به راه پروردگارت بخوان به وسیله موعظه خوب و پند و اندرزهای دلپسند. بعضی از مردم استعداد بیان عقلی و علمی ندارند، اگر مسائل علمی برای آنها طرح شود گیج می‌شوند. راه هدایت آنها پند و اندرز است. با تمثیل و قصه و حکایت و هر چیزی که دل آنان را نرم کند باید آنها را هدایت کرد. سر و کار موعظه و اندرز با دل است، و اما سر و کار حکمت و برهان با مغز و عقل و فکر است. اکثریت مردم در مرحله دل و احساسات‌اند نه در مرحله مغز و عقل و فکر.
محمد کاظمی
با چه وسیله؟ به وسیله حکمت. حکمت یعنی سخن متقن و محکم که قابل خدشه و تشکیک نیست؛ به اصطلاح منطقیین و حکما یعنی سخنی که مقدماتش صد درصد یقینی است. یعنی مردم را به راه پروردگارت بخوان با برهان و حکمت و علم صد درصد خالص و عقل خالص. مفسرین گفته‌اند دعوت کردن به وسیله حکمت و برهان و دلیل عقلی و علمی برای یک دسته خاص است که استعداد آن را دارند.
محمد کاظمی
اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّک بِالْ حِکمَةِ وَ الْ مَوْعِظَةِ الْ حَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی اَحْسَنُ. این آیه کریمه به اتفاق مفسرین، سه وسیله مختلف برای دعوت و هدایت مردم ذکر کرده و هریک از این سه وسیله برای یک مورد مخصوص است. می‌فرماید: مردم را به راه پروردگارت بخوان. کلمه «رب» هرجا که ذکر می‌شود عنایتی است به معنی تربیت. چون مقام، مقام دعوت و تربیت است با کلمه «رب» تعبیر شده: مردم را به راه پروردگارت بخوان، آن راهی که مردم باید پرورش داده شوند و تربیت شوند به آن راه. مردم را بخوان.
محمد کاظمی

حجم

۳۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۵ صفحه

حجم

۳۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۵ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
۲,۰۰۰
۶۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد