- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب سفر به جنوب
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سفر به جنوب
۴٫۵
(۴)
خدایا! امام عزیزمان را تا ظهور حضرت مهدی و حتی کنار او، برای امت ما و مستضعفان جهان، حفظ بفرما!
خدایا! صدام و صدامیان و اربابان آنها را محو و نابود بگردان!
خدایا! امسال را سال پیروزی نهایی رزمندگان اسلام قرار بده!
خدایا!...
s.latifi
مجاهد راه خدا، همیشه در حال عبادت است. همه کارش عبادت است: غذا خوردنش، نفس کشیدنش، خوابیدنش، تفریحش، ورزشش...
s.latifi
این بچههای بسیجی، چقدر پاک و صادقاند! چقدر بیریا هستند! بزرگترین کارها را دارند میکنند؛ اما حاضر نیستند یک کلمه درباره آن حرف بزنند. اصلاً کار خودشان را «کار» به حساب نمیآورند. و این، بزرگترین مشکل من در این مصاحبههاست. مدتها باید بالا و پایین و اینطرف و آنطرف بپرم، تا راجع به کارهایشان، یک جمله از دهانشان بیرون بکشم. خدا حفظشان کند! خدا این صفت خوب آنها را، به همه ما، ببخشد...
ره دوست
ـ دوم نظری. رشته ریاضی بودم، وِل کردم!
ـ چرا؟
مثل اینکه از این سؤالم قدری دلخور میشود. طوری نگاهم میکند که انگار میگوید: «تو کجایی؟!» و بعد، مفصل توضیح میدهد. خلاصه کلامش این است که «وقتی دشمن توی خاک ماست، وقتی ضد انقلاب میخواهد کشورمان را تکهتکه کند، وقتی عزیزترین دوستان من جلو چشمم به خون میغلتند، چطور میتوانم فکرم را روی درس متمرکز کنم و درس بخوانم!»
ره دوست
ـ از اینکه بعد از مدتها دوری، به خانهتان برمیگردی، چه احساسی داری؟
ـ ناراحتم. ناراحتم که من آنجا بخورم و بخوابم، و بچهها زیر گلوله باشند و زیر آتش. گاهی حتی آب هم بِهِشان نرسد. از آن گذشته، توی شهر، آدم چیزهایی میبیند که دیگر دلش نمیخواهد توی این دنیا باشد.
و جمله آخر را، با نفرتی آشکار در چهره، میگوید.
ره دوست
ـ فکر میکنی جبهه، چه تأثیری روی رزمندگان دارد؟
ـ همین که آدم از همه چیزهایی که دوست میداشته، دل میکند، باعث سازندگیاش میشود. برای کسانی که هم سن و سال ما هستند، یک تأثیر دیگر هم دارد: یک نوع اعتماد به نفس، در ما به وجود میآورد. این اعتماد به نفس باعث میشود که اگر در زندگی روبهروی دشمنی قرار گرفتیم، خودمان را نبازیم. خونسردی خودمان را حفظ کنیم و بر او پیروز شویم؛ چه دشمنان خارجی و چه ضد انقلاب داخلی.
s.latifi
ـ چه باعث شد که به جبهه بیایی؟
ـ معلوم است: وظیفه شرعی. امام فرمودند، ما هم عمل کردیم.
s.latifi
در نزدیکیهای سوسنگرد، به گور جمعی از خواهران عرب ایرانی برخورد کردیم؛ که اول مورد بیحُرمتی صدامیها قرار گرفته، و بعد به دست همانها کشته شده بودند
ره دوست
اینجا گورستان عدهای از اهالی عربزبان هویزه است. این عده، در زمان اشغال آن منطقه، حاضر به سازش با عراقیها نشدهاند. و بعثیها، همه را تیرباران کردهاند. اغلب آنها، اعضای یکی دو خانواده هستند. آثار باقیمانده از آنان، نشان میدهد که چقدر مستضعف بودهاند: دمپاییهای لاستیکی فرسوده. وسایل شخصی بسیار ارزانقیمت. و...
ره دوست
«سلام!» و دیگر کار تمام است. انگار همیشه همدیگر را میشناختهاید. انگار هر دو، اهل یک کوچه بودهاید؛ دوست و آشنا! اگرچه ممکن است تو از جنوب ایران باشی و او از شمال. تو تُرک باشی و او بلوچ. تو جوان باشی و او پیر... هیچچیز فاصله ایجاد نمیکند. و راستی که این اسلام، این انقلاب و این جنگ، با ما چه کرده است! قدرشان را بدانیم...
ره دوست
ـ چه باعث شد که به جبهه بیایی؟
ـ معلوم است: وظیفه شرعی. امام فرمودند، ما هم عمل کردیم.
ره دوست
این بچههای بسیجی، چقدر پاک و صادقاند! چقدر بیریا هستند! بزرگترین کارها را دارند میکنند؛ اما حاضر نیستند یک کلمه درباره آن حرف بزنند. اصلاً کار خودشان را «کار» به حساب نمیآورند. و این، بزرگترین مشکل من در این مصاحبههاست. مدتها باید بالا و پایین و اینطرف و آنطرف بپرم، تا راجع به کارهایشان، یک جمله از دهانشان بیرون بکشم. خدا حفظشان کند! خدا این صفت خوب آنها را، به همه ما، ببخشد...
ره دوست
ـ فکر میکنی جبهه، چه تأثیری روی رزمندگان دارد؟
ـ همین که آدم از همه چیزهایی که دوست میداشته، دل میکند، باعث سازندگیاش میشود.
ره دوست
حجم
۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد