بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه | طاقچه
کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه اثر شیرین داوودیان

بریده‌هایی از کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۲.۹از ۸ رأی
۲٫۹
(۸)
ما دیوارهای نازکی بین خودمان کشیده‌ایم. ما برای این دیوارهای نازک و زمین‌های کوچک مبلغ هنگفتی پرداخت می‌کنیم. ما می‌ترسیم که مسخ شویم. چون گاهی برای خرید این دیوارهای نازک کنار دیوار نازک دیگری آن‌قدر کار می‌کنیم که... شاید این‌قدر کار می‌کنیم که خیلی چیزها را فراموش کنیم
کتابخوان🤓
در بین این کتاب‌ها، یکسری کتاب هست که با روزنامه جلد شده‌اند. شاید کسی خواسته نام این کتاب‌ها در تیررس نباشد، مثل وقتی‌که یک آدم می‌خواهد هویت خود را در فیلم‌ها مخفی نگه دارد.
کتابخوان🤓
من امشب بیرون پنجره‌ی اتاقم را با او شریک می‌شوم. همان‌طور که پشت‌بام بالای اتاقم را با کبوترها شریک شده‌ام، همان‌طور که زمین اتاقم را با مورچه‌ها شریک شده‌ام و تخت خوابم را با عروسکم فیلیپ
کتابخوان🤓
امروز من اتاقم را با کسی شریک شده‌ام. فکر کنم قرار است شب اینجا بماند! از خودم می‌پرسم من چقدر حاضرم جایم را با کسی شریک شوم؟ چند بار سعی کردم بپرانمش... اما نمی‌پرد. فوتش می‌کنم. با کتاب ضربه می‌زنمش... اما نمی‌رود. خیلی اعتمادبه‌نفس دارد انگار. به‌هرحال زنبور است. زیاد زرد نیست. زنبور زیاد خوشگلی نیست؛ اما خوب... جالب است. کم‌کم دارد ازش خوشم می‌آید انگار... نمی‌دانم... از نگاه کردنش چندشم می‌شود.
کتابخوان🤓
هنوز با اینکه حالا دیگر یک پسر شده بود، هنوز از دستشویی بانوان استفاده می‌کرد.
کتابخوان🤓

حجم

۴۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد