بریدههایی از کتاب خاطرات عزت شاهی
۴٫۷
(۵۴)
مادرم فقط سواد خواندن داشت ولی نمیتوانست بنویسد. چرا كه در آن زمانها به دخترها نوشتن نمیآموختند و فقط خواندن را یاد میدادند.
🌟 najme🌟
ـ شمر، یزید، معاویه و عبیدالله بن زیاد دشمنان آنها بودند و آنها را كشتند.
ـ این آدمهای بد چه شكلی بودند؟
ـ شبیه شاه بودند، مثل ژاندارمها و سربازهای شاه بودند.
🌟 najme🌟
در شهرستانها چون برق نبود، مردم سرشب میخوابیدند. اما من و مادرم نمیخوابیدیم و منتظر میماندیم. در این فرصت مادرم با حال ناخوشش، از كتابهای «خزائن الاشعار»، «امام حسین» و «حضرت عباس» میخواند و گریه میكرد. مادرم فقط سواد خواندن داشت ولی نمیتوانست بنویسد
🌟 najme🌟
سال ۱۳۲۵، در اوج فقر و تنگدستی خانواده، به دنیا آمدم. شاخصترین تصویری كه از دوران نوجوانی و جوانی در ذهنم مانده، سایه سنگین فقر و بیچارگی مردم شهر خوانسار است.
🌟 najme🌟
پدر و مادرم هر دو مریض احوال بودند و شرایط بد اقتصادی، امكان درمان و معالجه مؤثر به آنها نمیداد. من هم كه شاهد این وضع بودم، شانههای كوچكم را به زیربار مسئولیت میدادم و از جاروكردن خانه تا نظافت طویله را بر عهده میگرفتم
🌟 najme🌟
هر چند وقت یك بار هم اسم یكی از بچه پولدارها را مینوشتم و كسی را به عنوان واسطه نزد او میفرستادم تا بگوید فلانی اسمت را نوشته تا به ناظم بدهد، اگر میخواهی كتك نخوری یك دفترچه چهل برگ بده تا اسمت را خط بزنم. آنها هم غالباً بزدل و ترسو بودند و تهدیدم را جدی میگرفتند و دفترچهای برایم میفرستادند من هم آنها را به بچههایی كه مستمند بودند میدادم.
هخامنش
عزت شاهی از شمار مبارزانی است كه توانست در جریان رویارویی قهرآمیز با رژیم شاه از زیر ضربات مهلك ساواك و شكنجههای روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان جان نه چندان سالم (اما زنده) به در بَرد و خود را به پیروزی انقلاب برساند.
🌟 najme🌟
این مشاهدات نفرتی عمیق در من نسبت به آنها ایجاد میكرد و مرا به این نتیجه میرساند كه دریابم اگر رئیس ژاندارمری دزد نباشد، ژاندارم دزد نمیشود و اگر صاحب و پادشاه مملكتی دزد نباشد عواملش در سلسله مراتب بعدی دزد نمیشوند و اینها چون دانههای یك زنجیر به هم وصل و وابسته هستند.
هخامنش
من امروز این مطالب را گفتم تا كسانی كه بعد از ما میآیند بدانند كه این انقلاب به راحتی به دست نیامد كه به راحتی بخواهد از دست برود و برای آنها خوندلها خورده شده و خونهای زیادی ریخته شده و در این میان من قطره كوچكی بودم از اقیانوس مجاهدتها و مبارزات مردمی.
بیوتن
گفتهاند مبارز سعادتمند و خوشفرجام مبارزی است كه در راه مبارزه جان میبازد.
Ftmh_Yavari
من به اتفاق چند تن از دوستان مبارزم مثل امیر لشكری و احمد كروبی(۱۶) گروهی را به وجود آوردیم و نامش را «جبهه آزادیبخش ملی ایران» نهادیم، و بعد به نام گروههای مختلف اعلامیه صادر میكردیم؛ به عنوان نمونه به نام «دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران و سایر دانشگاهها» اعلامیه صادر میكردیم و بر فعالیتهای روحانیون صحه میگذاشتیم و نیز به نام «روحانیون» بیانیه منتشر میكردیم و از دانشجویان تقدیر و تشكر میكردیم. اگر طلبهای را در قم میگرفتند، به نام دانشجو اعلامیه صادر و از آن طلبه حمایت میكردیم، اگر اتفاقی برای دانشگاه میافتاد و درگیری در صحن دانشگاه روی میداد، همین كار را با نام روحانیون انجام میدادیم. حتی اگر به دانشجویان چپی هم حمله میشد ما با چپ و ماركسیست بودن آنها كاری نداشتیم به همین بهانه اطلاعیه منتشر میكردیم. بدینطریق میخواستیم یك نوع ائتلاف فكری و قلبی بین دو قشر ایجاد كنیم.
احسان رضاپور
یزدانیان در زمان فعالیت در این گروه با مهری محمدی ازدواج كرد. پس از چندی به دلیل ضدیت و تقابل مسلحانه با نظام اسلامی ایران دستگیر و در مرداد ۱۳۶۲ اعدام گردید.
هخامنش
حدود نیم ساعت با هم قدم زدیم. او میگفت: پسر جان كی دست از این كارهایت برمیداری؟ آخر كار دست خودت میدهی. گفتم: به هر حال عمر دست خداست، شاید دیگر همدیگر را نبینیم، میخواهم مرا حلال كنی! گفت: به هرحال كاری نكن كه خدا و پیغمبر (ص) از دستت ناراضی باشند،
هخامنش
به یاد دارم كه در شب عروسی بعد از بهجا آوردن دو ركعت نماز و دعا كردن، به همسرم گفتم: دعا كن اگر خدا به ما فرزندی داد از ما بدتر نباشد!! او آنروز مطلب و حرف مرا نگرفت، اما بعد از گذشت بیست سال دریافت كه من آن شب چه گفتم چرا كه دید و میبیند كه فرزندان برخی آقایان چه آبرویی از پدر و مادرشان به حراج گذاشتهاند.
کاربر ۶۱۴۷۷۶۸
من از نزدیك شاهد بودم كه مسعود رجوی(۱۴) با تصمیماتی كه میگرفت و روشی كه پیشرو داشت چگونه مستبدانه و دیكتاتورمآبانه تشكیلات را زیر چتر خود داشت. او به واقع آدمی انحصار طلب و تمامیتخواه بود. در زندان نگرانی من از آینده بیشتر شد كه نكند این آدمها روزی در رأس امور قرار بگیرند و سرنوشت ملتی به دستشان بیفتد. آن گاه باید در تاریكی دنبال چراغی بگردیم و محمدرضا پهلوی را بجوییم.
سیدمحمدمهدی احمدی
برای مجاهدین، چون مبارزه اصل بود، افراد كمونیست را هم در خود جای داده بودند و این یكی از ریشههای انحراف آنها بود كه در سال ۵۴ علنی شد. آنها میگفتند مبارزه مذهبی برای ما فقط از آن رو مطرح است كه جامعه مذهبی است و برای جلب همكاری و مشاركت مردم میبایست تظاهر به مذهب كنیم.
سیدمحمدمهدی احمدی
پس از موفقیتی كه در الغای مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی به دست آمد، آقای خمینی به تعدادی از نیروهای مذهبی كه سردمدار چند هیئت مذهبی در تهران بودند لزوم ایجاد تشكیلاتی را گوشزد كردند و گفتند كه باید تشكیلاتی داشته باشید، جمع باشید و متفرق نشوید. ایشان همچنین گفتند كه اگر شما برای ده سال هم كار نكنید ولی بعد از ده سال كار اساسی بكنید بهتر است تا اینكه خودتان را مشغول یك سری كارهای جزیی بكنید. گول آدمهای سیاسی را نخورید، به اینها نزدیك نشوید. تا خودتان را كاملاً تربیت نكردهاید و آماده نشدهاید با سیاسیها زیاد قاطی نشوید. منظور ایشان بیشتر جبهه ملی و همفكران آنها بود
prvinsalehi
من كودتایی بودن تغییر ایدئولوژی در سازمان را قبول ندارم و معتقدم این حركت مسیر طبیعی خود را طیكرد. با توجه به آموزههای سازمان و نوع تربیت افراد، اینها دیر یا زود به این نقطه میرسیدند. حداكثر نقش تقی شهرام در این جریان عاملیت او در تصفیه بود نه عامل اصلی. قبل از شهرام، ماركسیسم به تار و پود سازمان نفوذ كرده بود. اینها در استراتژی خود را با ماركسیستها یكی میدانستند، و با آنها وحدت استراتژیك داشتند و شهرام فقط كاتالیزور و تسریعكننده بود.
کاربر ۶۱۴۷۷۶۸
پس از آن مدتی دیگر در بازار پلكیدم بعد مدتی در چاپخانه كار كردم و نهایتاً به اینجا رسیدم كه برای صندوقهای قرضالحسنه فرمها و قبوض لازم چاپ كنم و بفروشم، خدا را شكر كم و زیاد زندگیمان میگذرد. و دلخوش دارم كه روزی روزگاری برای از بین بردن ظلم و برقراری قسط و عدل قیام كردم تا چه مقبول افتد.
کاربر ۶۱۴۷۷۶۸
شمایی كه دچار این اسرافها شدهاید و برای خودتان برووبیایی درست كردهاید، ماشین ضد گلوله سوار میشوید، محافظ دارید و دفترودستكی به هم زدهاید. من از شما میخواهم برای خاطر خدا هم كه شده بیایید بروید سری هم به قبر شهدا بزنید، ببینید و از خود بپرسید كه ایشان برای كه و چه كشته شدهاند.مردم در زیر بار مشكلات مالی ناشی از جنگ كمر خم كردهاند و شما برای خود اینطور زندگی درست كردهاید، اینجور حیفومیل میكنید؟!! اگر وحشت دارید روزها در ملأ مردم ظاهر شوید، شما كه ماشین و امكانات دارید، شب سری به قبرستان شهدا بزنید.
کاربر ۶۱۴۷۷۶۸
حجم
۶٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۶۵ صفحه
حجم
۶٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۶۵ صفحه
قیمت:
۱۷۳,۰۰۰
۸۶,۵۰۰۵۰%
تومان