بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ می‌کند | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ می‌کند

بریده‌هایی از کتاب مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ می‌کند

نویسنده:علیرضا اجلی
انتشارات:نشر چرخ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵ رأی
۳٫۴
(۵)
از جایی که مردمی در آن جمع شده‌اند می‌شنوم که دارند در مورد من حرف می‌زنند. گوش می‌شوم. گوش‌ها تنها موجوداتی هستند که جفت‌شان همیشه کنارشان است و هیچ‌وقت تنها نمی‌شوند. شاید برای این‌که گوش‌ها هیچ‌وقت حرفی برای گفتن ندارند.
maryam_z
خون جنون‌آمیزترینِ قرمزی‌هاست. برایش دست می‌زنند، برایش سر می‌زنند با گیوتین، می‌شکنند، برایش پول خرج می‌کنند و در جریان است در رگ‌ها. اگر بریزد به این سادگی‌ها پاک نمی‌شود. خون از زمین می‌چکد به هوا و همچو همو که ازش خون ریخته، همچو همان آدم، از خون دوباره آدم می‌زاید. می‌چکد دوباره در هوا و هر قطره دوباره آدمی.
maryam_z
و زن می‌خواهد برود با مردی که نیستش را با او قسمت کند. زن نمی‌خواهد با کسی برود که هست، زن می‌خواهد با کسی که نیست برود تا نیستش را با او بگوید. چون نیست کسی که در مقابلش احساس کنی هستی، تنها نیست‌‌ها این حس را به زن می‌دهند.
maryam_z
آن کس که رنج می‌کشد و زخم می‌خورد هیچ‌گاه عکس نمی‌شود. بوی زُخمِ زخم چرکی زخمه می‌زند و بوی زُخم در تمام شهر می‌پیچد و خون می‌قطراند در هوا و دوباره آدمی. رنج عکس نمی‌شود. خاطرات عکس می‌شود.
maryam_z
گفتم‌ «بادکنک، آن هم قرمزش باید در مغز باد شود. آن‌قدر باد شود تا بزرگ‌ترین بادکنک دنیا باشد. ما می‌توانیم بادکنک‌های قرمز بادشده‌ای در مغزمان داشته باشیم. بعد همه می‌توانیم در نهایت امنیت دَرِش زندگی کنیم.» کمی آب خوردم. بعد الکی سرفه کردم تا جلب‌توجه کنم و بعد ادامه دادم؛ «اگر کسی حرف نزند، آن‌گاه صلح برقرار خواهد شد، بعد می‌توانیم دَرِش در نهایت امنیت زندگی کنیم.»
maryam_z

حجم

۱۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۹ صفحه

حجم

۱۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۹ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
۲۳,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد