بریدههایی از کتاب دستچین سربازها
۴٫۰
(۷)
" ساکت "
یک قدم از زندگی عقبتر بودیم
سکوت کردیم
به اجبار نان
کارگر شدیم
دیوارشان را بالا کشیدیم
تا از بالا نگاهمان کنند ...
لطفا
بوق نزنید
رئیسها مشغول خوابند ...
دختر دریا
خستهام
همچون مسافری در کویر
که تشنگیاش را
سراب
به بازی گرفته ست...
دختر دریا
"نگاه "
با این همه پاییز
هنوز
زیر سایه آخرین نگاهت
آفتاب میگیرم...
دختر دریا
قهوهها یخ کرده بود و
ما
غرق در گپ و بوسه بازی ..
شب گذشت
هنوز خوآبم نمیآمد ..
آن شب فهمیدم
قهوه برای بیداری خیلی خوب است .....
سیّد جواد
ساز نزده میرقصی ..
حرامت باد
جز با من
با ساز نفسی
میل به هوسی کنی ...
سیّد جواد
این بار
از خر شیطان پیاده نمیشوم
وقتی
وسوسهاش
لبهای تو باشد …
سیّد جواد
حتم دارم
فتح میشد تنم
اگر
دشمن پشت خاکریزها
تو بودی ...
سیّد جواد
بعد تو
پاشویه میکند
تبم را
دریا ....
سیّد جواد
سبزهها
ماهیها
ادمها ..
از شادی لبریز بود عید ..
تنها
عکس مادر بود
که لبخند نمیزد بر طاقچه ...
سیّد جواد
شانههای پهن
دستهای زخمی
غرور لعنتی........
دلیل نمیشود
پشت سبیلم
لبی نباشد برای بوسیدنت ...
سیّد جواد
خستهام
همچون مسافری در کویر
که تشنگیاش را
سراب
به بازی گرفته ست...
آترین🍃
تنهایی یعنی :
در انبوه هجوم فریاد آدمها
اویی که باید باشد
نیست
تا سنگی
بر شیشهی سکوتت بزند ...
Mohsen7080
مگسک
خال سیاه
بزن سرباز ..
معشوقهام
شاعری چشم انتظار است
شعر
شهیدی تازه میخواهد ...
آترین🍃
مین بود
زیر پایم
اولین نگاهت ....
آترین🍃
این بار
از خر شیطان پیاده نمیشوم
وقتی
وسوسهاش
لبهای تو باشد …
آترین🍃
جاده
پا میدهد
به رفتنت
امّا
تو نرو ..
آترین🍃
ترس ما زاین است
اگر شبی
مست خوابی
پا برهنه
به دلم
سرک کشیدی
شیطان نباشد به کنارم
تا فریبم بدهد
برای بوسهای از تو ..
آترین🍃
میگویند:
دیوانهام
بیمارم
عاشقم ...
چه میدانند
عاشق
دیوانه ایست بیمار
ولی حالش خوب است ...
آترین🍃
این شهر
شاعر نداشت
تا روزی که کلاغها
زاغ موهایت را زدند ..
آترین🍃
بر بخار پنجره
نوشتم
- عشق من -....
تمام - من - غرق اشک شد ...
آترین🍃
حجم
۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
حجم
۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
قیمت:
۳,۰۰۰
تومان