بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جاده جنگ - جلد۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جاده جنگ - جلد۱

بریده‌هایی از کتاب جاده جنگ - جلد۱

۴٫۷
(۲۳)
شگفتا! گاه تسلیم محض شدن، چه آرامشی دارد!
mohamad
اما ظاهراً انسان توانایی‌هایی دارد که فقط در مواقع خاص و حساس بروز می‌کند.
mohamad
مردم در بحبوحه جنگ زود بزرگ می‌شوند.
mohamad
کامیون‌ها، برخلاف خودروهای حامل افسران اسیر، پوشش برزنتی داشتند و درون آن‌ها از دید مردم پنهان بود. به نظر نمی‌رسید روس‌ها برای ملاحظه مردم کامیو‌‌ن‌ها را پوشانده و مهر و موم کرده باشند. چون، در مدت حدود یک ماه حضور خود، به چشم خود دیده بودند که هیچ نیروی مقاوم و مزاحمی بر سر راه و اعمال آن‌ها وجود ندارد. به لحاظ باارزش بودن محموله و برای سلامت حمل و نقل آن اقدام به پوشش کامیونها و مهر و موم آن کرده بودند. مردمی که در مسیر تردد خود آن‌ها را می‌دیدند، اصلاً نمی‌دانستند که انبار غله شهر به غارت رفته است و خیلی زود طعم تلخ گرسنگی و قحطی نان را خواهند چشید.
davidmohammad98
«اینجا کجاست؟» ـ یک کلبه‌باغی. ـ چی توی اون کلبه هست؟ ـ خاطرات کودکی‌م! و زمان به قهقرا رفت.
n re
گاه تسلیم محض شدن، چه آرامشی دارد!
mh.mirvakili
نظامیگری، با آن زرق و برقی که در یونیفورم‌های تقلیدشده از افسران آلمانی وجود داشت، برای خیلی از جوان‌ها در حد رؤیا بود، بزرگ‌ترها چندان تمایلی به آن نشان نمی‌دادند. چون پوشیدن یونیفورم، گذشته از جذبه ظاهری، مفهوم جنگ و کشتار و مرگ را نیز یدک می‌کشید و این واژه‌ها با امیال پدران و مادران هم‌خوان نبود.
n re
«اگه خواست و لطف خداوند تبارک و تعالی نبود، این کار محال بود.»
n re
. این کلمه کوچک و جمع‌وجور مفهوم وسیعی دارد و بشریت از دیرباز با آن مأنوس بوده است و ثمرات تلخ آن را در طول حیات خود، روی کره خاکی، بارها چشیده‌ است و همچنان خواهد چشید.
n re
گفتم: “نالوطی ما مثلاً قول مردونه دادیم.” زیر خنده زد و گفت: “مرد اگه دیدی از ما به اون سلام
n re
«همیشه باید یه امتیازِ به‌ظاهر مهم تقدیم حریف بکنی؛ امتیازی که طرفت رو هیجان‌زده کنه و خیال کنه خودش این سرنخ رو کشف کرده. در واقع نقطه‌ضعفی که از طرف خود حریف ارائه بشه، دیگه اعتباری نداره. یک کانال سوخته و بن‌بسته. ما فرصت زیادی داریم تا با دوست جدیدمون بازی کنیم!»
davidmohammad98
رضا در حالی‌ که از او دور می‌شد، گفت: «آدم شجاع... حتی آدم احمقی مثل رادمرد، یه بار می‌میره. اما آدمای بزدل روزی هزار بار می‌میرن!»
davidmohammad98
سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰، ایران مانند طعمه‌ای بود که گرداگردش ده‌ها هزار چشم در تاریک‌روشنی صبحگاهی می‌درخشید.
n re
واژه‌های حمله... جنگ... شوروی... روس... بسیار دور از ذهن فوج ژاندارم بود. آن‌ها با مفاهیمی مانند گشت، مناطق مرزی و قاچاقچیان مأنوس‌تر بودند.
n re
در آن هنگام مشاعرشان درست کار نمی‌کرد. وحشتناک‌ترین حادثه عمرشان چنان سریع و ناگهانی رخ داده بود که مجال به کار انداختن اذهان ساده خود را نیافته بودند.
n re

حجم

۷۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۷۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۱۳۲,۰۰۰
۶۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد