بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه های الفبا | طاقچه
کتاب قصه های الفبا اثر غزل بهارستانی

بریده‌هایی از کتاب قصه های الفبا

۴٫۳
(۶)
رِیحانِه خَبَرِ تَوَلُدِ رِضا کوچولو بَرادَرش رو وَقتی شِنید، داشت از خوشحالی پَر دَر میاوُرد. اون روز رِضا کوچولو دَر گَهوارِه خواب بود. رِیحانِه رَفت بالا سَرِ گَهوارِه رِضا بَرادرش، دید چِقَدر ریزِه میزِه است. مادَر راست می گُفت، باید مُراقِبِ بَرادَرِش باشه، هَنوز اُستُخوناش رُشد نَکردِه. دَر دِلِش آرِزو می کرد کاش رِضا راه می رَفت و با هَم بازی می کردَن.
کاربر ۴۱۷۰۶۱۱
وَقتی تابِستون می شد، وَحید کوچولو و خانِواده اش می رفتن روستا تو ویلای وَسَطِ جَنگَل. اونجا گاو و گوسفَند داشتن. دورِ ویلا دِرَختای سَرو و کاج کاشته بودن که واقِعا زیبا بود. هَوای اونجا خوب و مَطبوع بود. هر روز هَمِگی دورِ هم وَرزِش می کردن.
samira shakeri

حجم

۴۱۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۴۱۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد