بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم) | طاقچه
تصویر جلد کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم)

بریده‌هایی از کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم)

۴٫۸
(۱۴)
آنیسه با همان بی‌خیالی همیشگی‌اش پرسید. «لیولا، تو به سرنوشت اعتقاد داری؟» «نه.» آنیسه خندید. «واقعاً؟ فکر نمی‌کنی که دیدارمون کار سرنوشته؟ اگر کسی دستور کشتن منو نداده بود، دستگیر نمی‌شدم و به اینجا آورده نمی‌شدم و اگر نمی‌دونستم چطور درمان کنم، تشکیلات من رو نگه نمی‌داشت. اون روز اگر برای اولین در طول زندگی حرفه‌ایت زخمی نشده بودی، برای درمان پیش من نمی‌اومدی.» ناگهان آنیسه دست‌های لیولا را گرفت و با احساس گفت: «من به سرنوشت اعتقاد دارم، لیولا. من باور دارم که رویارویی مون خیلی تاثیرگذار بود. امیدوارم از این مساله فرار نکنی، باشه؟»
کاربر ۱۷۳۷۷۷۹
«اینجا خیلی ترسناکه.» پیوریتی مکث کرد. برای او مکان‌های تاریک و سرد خیلی ترسناک بودندد. کایسر با عصبانیت گفت: «تا حالا دیدی جایی که گنج توش باشد ترسناک و عجیب نباشد؟ اگر اون‌قدر ترسناک نبود، گنج‌ها را تا حالا برده بودند یا فکر کردی گنج‌ها منتظر تو می‌موندن؟ پس هر چی اینجا ترسناک‌تر باشد بهتره چون اینجوری دیگران قبل از تو به اینجا نمیان. متوجه شدی؟!» پیوریتی و مینان سرهایشان را تکان دادند، انگار که درس باارزشی گرفته باشند.
کاربر ۱۷۳۷۷۷۹

حجم

۱۰۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

حجم

۱۰۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد