راستش من آدم شلختهای هستم. دلم میخواهد نباشم؛ اما هستم.
-Dny.͜.
مورچهها، جانورهای نجیبی هستند. من اصلاً نمیدانم به چه درد میخورند. فقط وقتی میبینمشان، میفهمم ممکن است ما هم مثل مورچه ریز و کوچک باشیم در مقابل جانورانی دیگر؛ مثل مورچهها پیش ما آدمها. در کل نباید خیلی ادعای بزرگی بکنیم.
-Dny.͜.
نوشابه، دشمن ماست. درون آن، ۱۴۲ تا مادهٔ سمی وجود دارد
سیّد جواد
پشت یه وانت نوشته بود به یاد مرحوم میگ میگ. از خنده رودهبُر شدم.
سیّد جواد
نوشابه، دشمن ماست. درون آن، ۱۴۲ تا مادهٔ سمی وجود دارد.
"Shfar"
همهٔ آب معدنیها تاریخگذشتهاند. به نظر من، آب را باید از سرچشمه نوشید؛ نه از میان چیزی که آدمها ما را درونش به بند میکشند.
"Shfar"
اسمت چیه؟ تربچه
(داستان طنز نوجوان)
نویسنده: عزتاله الوندی
انتشارات سوره مهر
"Shfar"
اسمت چیه؟ تربچه
(داستان طنز نوجوان)
نویسنده: عزتاله الوندی
انتشارات سوره مهر
سپیده
امروز عصر خودم را وادار کردم کتاب بخوانم تا خسته بشوم. حالا هی میخوانم؛ مگر خوابم میگیرد؟ دارم یک کتاب در بارهٔ رباتها میخوانم که قرار است آینده را از ما بگیرند؛ اما هر کاری میکنم، نمیتوانم تصور کنم که یک آدم آهنی بتواند با خالق خودش بجنگد و تازه پیروز هم بشود.
Dexter
میگوید: «نترس، پسرجان! ما سالهاست با خانوادهٔ شما رفیقایم. همین پدربزرگت همبازی دورهٔ بچگی ما بود. او بزرگتر که شد، عاشق خواهر کوچک من شد؛ اما ما ندادیمش به او. او هم لجش گرفت رفت گفت جنی شده. آن وقت جنگیرها آمدند و خواهر بیچارهٔ ما را انداختند توی شیشه.»
Dexter