بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روزنامه‌ سفر میمنت اثر ایالات متفرقه‌ امریغ | طاقچه
کتاب روزنامه‌ سفر میمنت اثر ایالات متفرقه‌ امریغ اثر احمد شاملو

بریده‌هایی از کتاب روزنامه‌ سفر میمنت اثر ایالات متفرقه‌ امریغ

۳٫۵
(۴۸)
تو دل‌مان فرمودیم: دندت نرم و چشمت کور و هر چه نابدترت ناسور! مصراع تا تو باشی و دگر آرغ بی‌جا نزنی!
bilijacks
دوشنبه ۱۱ جمادی‌الثانی: طفل دو ساله‌ئی از شاهزادگان موسوم به عین‌السلطنه فوت شد. بندگان همایون اظهار بشاشت فرمودند که خوب شد مرد و اِلاّ فردا بزرگ می‌شد برای دولت خرج ایجاد می‌کرد. [ص986]
Rsi Sd
چهارشنبه ۲۵ جمادی‌الاول: به شاه عرض کردم تمام ماها که نوکر شما هستیم از صدر تا ذیل هیچ قابلیت نداریم. تقویت شماست که یکی را امیر و یکی را وزیر می‌کند. وقتی این توجه نباشد همه از گه سگ کم‌تر هستیم. حرف را باید به موقع زد!
حسین رسولی
چهارشنبه ۱۳: امین‌السلطان وزیر اعظم تصنیفی از خودشان انشاد کرده به آهنگ بسیار قشنگ می‌خوانند: تدارکات هدر رفت/ اردو گوزید و در رفت. [ص482]
mohammad sabbagh
روزی روزگاری در لعنت شده دیاری که به ظن این مردم «کشور هزار و یک شب» است شاه بوده‌اید: دست می‌بریده‌اید و چشم می‌کنده‌اید و شکم می‌دریده‌اید و گردن می‌زده‌اید و یک گله زن داشته‌اید و خدا را بنده نبوده‌اید و دیارالبشری را هم جرات آن نبوده به‌تان بگوید دکمه‌ی شلوار قبله‌ی عالمیان بازمانده است.
saaadi_h
دوشنبه ۱۰ جمادی‌الاول: [شاه] فرمودند دیشب خواب غریبی برای تو دیدم که در میان مردم و جمعیت با حضورِ وزرا و بلکه سفرا با تو لواط می‌کنم و خودم هم از این کار تعجب دارم که چه طور شده من با تو این کار را می‌کنم! ــ عرض کردم این خواب پادشاه تعبیری دارد و آن این است که یک التفات بزرگی که هیچ کس انتظار ندارد و محل تعجب همه خواهد بود در حق من خواهید فرمود که خودتان هم از بزرگی این مرحمت تعجب می‌کنید. [ص409]
هشنا
پوشیده مباد که گرچه آغاز تحریرِ این روزنامه‌ی شریفه یومِ شنبه بیست وپنجمِ شهر رمضان‌المبارک و از دارالعلمِ برقلی است، چنان که مشهود خاطرِ عاطر قارئانِ عظام و صرافانِ بازارِ کلام خواهد اوفتاد، پاره‌ئی از اهمِ حوادث پیش از آن نیز به شیوه‌ی تنویر الماضی که خود از ابداعاتِ محررانِ فرنگ است و آن را به لسانِ انگریزی فلاش بغ می‌نامند در بطنِ حوادثِ بعدی آمده است.
حسین رسولی
یک دفعه از بالای چنار صدائی بلند می‌شود و آن هم بنای تعریف را می‌گذارد و اسباب وحشت حضار می‌شود که کیست از بالای چنار حرف می‌زند! معلوم می‌شود حاجی‌آقا برادر حکیم‌الملک است: رفته بالای چنار یادگاری بنویسد که می‌شنود حضرات تمجیدِ خطِ مبارک را می‌کنند، نخواسته بود از آن‌ها عقب بماند از بالای چنار بنا کرده تعریف کردن...
حسین رسولی
قبله عالم به علی‌آقای لال که پیشخدمت و پسرخاله ابوالحسن‌خان است فرمودند سبیل فخرالملک را بگیرد و مکرر با زبان لالی که دارد بپرسد: «عَن داری یا نه؟» ـ بعد همین طور نقاش باشی را مفتضح نمودند و بعد، به سلامتی و اقبالِ تمام به سلام تشریف بردند.
حسین رسولی
کفش‌دارهای سلطنتی دویست سیصد زوج کفش کهنه از خارج آورده بودند، کفش‌های نوِ مردم را می‌دزدیدند تا شخص مستأصل شده مبلغی به آن‌ها می‌داد و کفش کهنه‌ها را از آن‌ها گرفته می‌پوشید. [ص945]
Rsi Sd

حجم

۱۱۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱۱۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد