بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دوبیتی‌های باباطاهر | صفحه ۷۶ | طاقچه
کتاب دوبیتی‌های باباطاهر اثر باباطاهر عریان

بریده‌هایی از کتاب دوبیتی‌های باباطاهر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۰ رأی
۴٫۷
(۲۳۰)
وای از روزی که قاضیمان خدا بو سر پل صراطم ماجرا بو بنوبت بگذرند پیر و جوانان وای از آندم که نوبت زان ما بو
محمد
اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چین است و آن چون یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون
محمد
برندم همچو یوسف گر بزندان ویا نالم زغم چون مستمندان اگر صد باغبان خصمی نماید مدام آیم بگلزار تو خندان
محمد
بیا تا دست ازین عالم بداریم بیا تا پای دل از گل برآریم بیا تا بردباری پیشه سازیم بیا تا تخم نیکوئی بکاریم
محمد
شبی خواهم که پیغمبر ببینم دمی با ساقی کوثر نشینم بگیرم در بغل قبر رضا را در آن گلشن گل شادی بچینم
محمد
مو آن رندم که پا از سر ندونم سراپایی بجز دلبر ندونم دلارامی کز او دل گیرد آرام بغیر از ساقی کوثر ندونم
محمد
همه شو تا سحر اختر شمارم که ماه رویت آیو در کنارم شوان گوشم بدر چشمم براهت گذاری تا بکی در انتظارم
محمد
مو که چون اشتران قانع به خارم جهازم چوب و خرواری ببارم بدین مزد قلیل و رنج بسیار هنوز از روی مالک شرمسارم
محمد
مو آن دل داده یکتا پرستم که جام شرک و خود بینی شکستم منم طاهر که در بزم محبت محمد را کمینه چاکرستم
محمد
ز بوی زلف تو مفتونم ای گل ز رنگ روی تو دلخونم ای گل من عاشق زعشقت بیقرارم تو چون لیلی و من مجنونم ای گل
محمد

حجم

۲۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

حجم

۲۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

قیمت:
رایگان