بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دوبیتی‌های باباطاهر | صفحه ۳۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دوبیتی‌های باباطاهر

بریده‌هایی از کتاب دوبیتی‌های باباطاهر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۴۵ رأی
۴٫۷
(۲۴۵)
غم عشقت بیابان پرورم کرد فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
غریبی بس مرا دلگیر دارد فلک بر گردنم زنجیر دارد فلک از گردنم زنجیر بردار که غربت خاک دامنگیر دارد
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
هر آنکس عاشق است از جان نترسد یقین از بند و از زندان نترسد دل عاشق بود گرگ گرسنه که گرگ از هی هی چوپان نترسد
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
دلا خوبان دل خونین پسندند دلا خون شو که خوبان این پسندند متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست گروهی آن گروهی این پسندند
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
خوشا آنانکه سودای ته دیرند که سر پیوسته در پای ته دیرند بدل دیرم تمنای کسانی که اندر دل تمنای ته دیرند
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
خوشا آنانکه تن از جان ندانند تن و جانی بجز جانان ندانند
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
همه شو تا سحر اختر شمارم که ماه رویت آیو در کنارم شوان گوشم بدر چشمم براهت گذاری تا بکی در انتظارم
Mohammad Mahdi Mofidi
دلی همچون دل نالان مو نه غمی همچون غم هجران مو نه اگر دریا اگر ابر بهاران حریف دیدهٔ گریان مو نه
کاربر ۶۱۹۷۶۶۲
وای آن روجی که در قبرم نهند تنگ ببالینم نهند خشت و گل و سنگ نه پای آنکه بگریزم ز ماران نه دست آنکه با موران کنم جنگ
Mohammad Mahdi Mofidi
دلا از دست تنهایی بجانم ز آه و نالهٔ خود در فغانم شبان تار از درد جدایی کند فریاد مغز استخوانم
کاربر ۴۵۶۸۴۵۸
دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبت
seraj87
خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
maryam
خوشا روزی که دیدار ته وینم گل و سنبل ز رخسار ته چینم بیا بنشین که تا وینم شو و روز جمالت ای نگار نازنینم
Aliii
دلا خوبان دل خونین پسندند دلا خون شو که خوبان این پسندند متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست گروهی آن گروهی این پسندند
یه آدم🤓
ته که دور از منی دل در برم نی هوایی غیر وصلت در سرم نی بجانت دلبرا کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نی
جهان
دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبت
کاربر کتاب نخوان
دل شاد از دل زارش خبر نی تن سالم زبیمارش خبر نی نه تقصیره که این رسم قدیمه که آزاد از گرفتارش خبر نی
بلو
عزیزا کاسهٔ چشمم سرایت میان هردو چشمم جای پایت از آن ترسم که غافل پا نهی تو نشنید خار مژگانم بپایت
کاربر ۶۸۹۸۰۶۷
بود درد مو و درمانم از دوست بود وصل مو و هجرانم از دوست اگر قصابم از تن واکره پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست
Amir Mahdi
محبت آتشی در جانم افروخت که تا دامان محشر بایدم سوخت عجب پیراهنی بهرم بریدی که خیاط اجل میبایدش دوخت
Amir Mahdi

حجم

۲۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

حجم

۲۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

قیمت:
رایگان