ﻣﺎ منتظریم و چشم در راه؛ بیا
ﻫﺮ لحظه، خسوفِ غم شد، ای ماه، بیا
دل منتظر است، آسمان منتظر است
ﯾﺎ عشق ـ علیک رحمه الله ـ بیا
S
حتی تو اگر داغتر از غم باشی
یک لحظه که نه! غمی دمادم باشی
تنها تو مقیم خانه قلبم باش
خوشحالم از اینکه میهمانم باشی
زینب هاشمزاده
«او» هست، ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
میبیندمان، ولی نمیبینیمش!
باید بپذیریم که مشکل از ماست
ساکورا 桜 サクラ
هر لحظه یکی رسید و از غمها گفت
از درد و گرانی و دلی تنها گفت
«دیروز» که خواستم به تو فکر کنم
«امروز» رسید و از غمِ «فردا» گفت!
زینب هاشمزاده
این ظاهرِ آشفته که نامطلوب است
سرمایه دخترانِ شهرآشوب است
از شهرِ برهنهپوش ـ بیصبرانه ـ
اولْ نَفَری که میرود ایوب است!
ساکورا 桜 サクラ
از سمتِ تو میوزد نسیم سحری
بر روی سَرَم، دستِ تو، مهر پدری
هرچند ندیدمت ولی میدانم
از خوبترین خوبتران خوبتری!
نقدی
حتی تو اگر داغتر از غم باشی
یک لحظه که نه! غمی دمادم باشی
تنها تو مقیم خانه قلبم باش
خوشحالم از اینکه میهمانم باشی
زینب هاشمزاده
فریاد زدم که یا نبودن یا تو
فریاد زدم که من عجینم با تو
در یادِ تو، فریادِ دلم باقی باد
دل، خانه هیچ کس نشد الّا تو!
زینب هاشمزاده
امروز شبیه هیچکس، دلتنگم
هرچند پریدم از قفس، دلتنگم
انگار هنوز در خودم زندانم
تنگ است دلم ـ همین و بس ـ دلتنگم
زینب هاشمزاده
زهرا که تو را ز کوثر آوَرْد آن شب
یک باغ، گلِ معطر آورد آن شب
فُطرُس ز شفاعتِ تو بخشوده شد و
از شدتِ شوق، پَر درآورد آن شب
نقدی