شرط ضروری برای زنده ماندن، عشق است.
سیّد جواد
متوجه یک اشتباه تاریخی بزرگی شدم و آن اینکه عبارت «میخواهم آنچه که هستی باشی.» از آن آگوستینقدیس نیست. بلکه از هایدگر فیلسوف آلمانی است که آن را در نامهای به هاناآرنت (شاگرد و معشوقهاش) مینویسد و عبارت را به سنآگوستین نسبت میدهد. اینکه چرا هایدگر گفتهٔ خود را به سنآگوستین نسبت میدهد، کسی نمیداند. اما من تصور میکنم که او خواسته تا جملهاش تاثیر بیشتری روی هانا آرنت داشته باشد. بههرحال، من فکر می کنم، «عشق ورزیدن»، «میخواهم آنچه که هستی باشی» و یا هر معادلهای در این ارتباط، هیچ ربطی به هیچ متفکری ندارد بلکه فقط به کل بشر تعلق دارد و مسئله را در درون بشریت جستوجو کرد.
سیّد جواد
سنآگوستین متفکر مشهور مسیحی در کتاب «اعترافات» خود مینویسد: «میخواهم آنچه که هستی باشی.»
سیّد جواد
«گرتا» با شنیدن آهنگی بهشدت متأثر میشود. وقتی شوهرش «گابرییل» علت را جویا میشود او پاسخ میدهد: «مردی که بهخاطر من مرد ...» «گرتا» برای شوهرش توضیح میدهد که در گذشته جوانی عاشق او میشود که از بیماری ریوی رنج میبرد. در یکی از شبهای سرد زمستان آن جوان در زیر پنجرهٔ خانهٔ «گرتا» برایش آنقدر آواز میخواند که همانجا میمیرد. گابرییل با شنیدن چنین حکایتی در خود فرو میرود و در مقابل عظمت عشق؛ احساس کوچکی و فرومایگی میکند. او دیگر خود را نمیشناسد و تعجب میکند که چگونه توانسته بهعنوان شوهر این همه مدت با او زندگی کند. شاید بین آن دو چیزی عوض نشود و همه چیز مثل سابق ادامه پیدا کند. اما بهطور حتم آن صاعقه آن آشفتگی روحی که به گابرییل اصابت کرد تا ابد با او باقی میماند.
سیّد جواد