بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قدرت خلق کسب و کار نوپا | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب قدرت خلق کسب و کار نوپا اثر اریک ریس

بریده‌هایی از کتاب قدرت خلق کسب و کار نوپا

۴٫۲
(۱۸)
این حلقه‌ی بازخوردِ «ساختن ـ اندازه‌گیری ـ یادگیری» قلب مدل استارت‌آپ ناب است
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴
«خدمات لباسشویی دهکده» دست به مجموعه‌هایی از آزمایش‌ها زد تا فرضیه‌های کاری خود را آزمایش کند. «خدمات لباسشویی دهکده»، برای اولین آزمایشش، ماشین لباسشویی ساده‌ای را پشت وانتی در گوشه‌ی یکی از خیابان‌های بنگلور سوار کرد. این آزمایش کمتر از ۸۰۰۰ دلار هزینه برد، و هدفش صرفاً اثبات این فرضیه بود که مردم لباس‌هایشان را برای شستن می‌آورند و پول می‌دهند تا تمیز شود. آن کارآفرینان لباس‌ها را داخل وانت نمی‌شستند (وانت بیشتر برای بازاریابی و نمایش بود)، بلکه به جای دیگری می‌بردند و می‌شستند و در انتهای روز به مشتری‌هایشان برمی‌گرداندند.
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴
عرضه‌ی یک نمونه‌ی اولیه‌ی کم‌کیفیت، مطالبه‌ی پول از روز اول از مشتری، و استفاده از هدف‌گذاریِ درآمدیِ پایین به‌عنوان راهی برای مسئولیت‌پذیری. این‌ها تکنیک‌های مفیدی هستند، ولی اصل موضوع نیستند! استثناءهای خیلی زیادی وجود دارد. برای مثال هر نوع مشتری، نمونه‌ی اولیه‌ی کم‌کیفیت را قبول نمی‌کند.
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴
بزرگ‌ترین ترسِ اکثر کارآفرینان این نیست که معلوم شود چشم‌اندازشان اشتباه بوده؛ از این ترسناک‌تر این فکر است که چشم‌اندازشان اشتباه انگاشته شود، قبل از این‌که فرصت کند خودش را اثبات کند!
boly
اگر کاهش هزینه‌ها منجر به کُندی حلقه‌ی بازخورد شود، فقط به آن کسب‌وکار نوپا کمک کرده آهسته‌تر بمیرد!
boly
برای خلاقیتِ بالقوه‌ی انسان هیچ چیزی نابودکننده‌تر از تصمیم نابجای ادامه دادن نیست. شرکت‌هایی که نتوانند برپایه‌ی بازخوردهایشان از بازار به سمت مسیر جدیدی چرخش کنند، ممکن است در سرزمین مردگانِ زنده گیر بیفتند، یعنی نه به قدر کافی رشد کنند و نه بمیرند؛ آن‌ها منابع و تلاش کارمندان و سایر ذی‌نفعان را مصرف می‌کنند، ولی به جلو پیش نمی‌روند!
boly
یکی از چالش‌های اساسی کسب‌وکارهای نوپا ترس از این مسئله است که نکند کسی متوجه ایده‌شان، شرکتشان یا محصولشان بشود، چه برسد به یک رقیب! برای رها شدن از شر این وسوسه‌ی فکری، اغلب به کارآفرینانی که از مسئله‌ی لو رفتن ایده‌هایشان هراس دارند تمرین زیر را می‌دهم. به آن‌ها می‌گویم: یکی از ایده‌هایت را انتخاب کن (یکی که کمتر چشمت را گرفته)، سپس اسم مدیر محصولِ شرکت جاافتاده‌ای را پیدا کن که ممکن است این ایده در نظرش جالب بیاید، و بعد سعی کن آن شرکت ایده‌ی تو را بدزدد! مثلاً بهشان تلفن کن، یادداشت برایشان بفرست ـ خلاصه هر راهی که می‌توانی برای انجامش امتحان کن! واقعیتی که خواهی فهمید این است که اکثر مدیران در بیشتر شرکت‌ها خودشان غرق در ایده‌های خوب هستند، و بنابراین نیازی به ایده‌ی تو ندارند! چالش آن‌ها اولویت‌بندی و اجرای آن ایده‌هاست، و همین چالش‌ها هستند که به کسب‌وکار نوپا امید زنده ماندن می‌دهند.
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴
«به روال سنتی، مدیر محصول می‌گوید: ‹من این محصول را می‌خواهم›. در جواب مهندس می‌گوید: ‹آن را می‌سازم›. اما من، به جای این رویه، سعی می‌کنم تیمم را وادارم که اول به این چهار سؤال جواب بدهد: ۱. آیا خودِ مشتریان از آن مشکلی که شما سعی دارید حلش کنید، خبر دارند؟
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴
سؤال‌های مناسب‌تر این‌ها هستند: «آیا باید این محصول را ساخت؟» و «آیا می‌توانیم با این مجموعه از محصولات و خدمات، کسب‌وکار پایداری بسازیم؟» برای پاسخ دادن به این سؤال‌ها، نیاز به روشی برای تقسیم کردن حساب‌شده‌ی یک طرح کسب‌وکار به بخش‌های سازنده‌اش، و آزمایش کردن تجربی هر بخش داریم.
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴
این پدیده فکر شومی را در سر می‌اندازد: به تعویق انداختن جمع‌آوری داده، تا زمان اطمینان یافتن از موفقیت. البته، همان طور که خواهیم دید، چنین تأخیری تأثیرهای اسف‌باری مانند این‌ها دارد: تعداد کارهای بیهوده و تلف‌شده را زیاد می‌کند، بازخورد ضروری را کاهش می‌دهد، و به میزان چشمگیری این خطر را افزایش می‌دهد که کسب‌وکار نوپا چیزی را بسازد که هیچ کس نمی‌خواهد. با این حال،‌ عکس این کار ـ یعنی عرضه‌ی محصول به بازار و امید به کسبِ بهترین نتیجه ـ هم نقشه‌ی خوبی نیست، چون دنیای واقعی با کسی شوخی ندارد!
کاربر ۱۳۵۵۸۵۴

حجم

۶۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۶۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۶۴,۵۰۰
۳۲,۲۵۰
۵۰%
تومان