بریدههایی از کتاب روی پاهای خودم
۴٫۳
(۱۴۳)
ما طوری زندگی میکنیم، گویا از همهچیز مطلع هستیم. من که همینطور زندگی میکردم، ولی ما هیچچیز نمیدانیم. واقعاً هیچچیز و اگر غیر از این تصوری داریم؛ در بهترین حالت یا بسیار متکبر و در بدترین حالت بسیار احمق هستیم.
من در این لحظه ناراحت نبودم، اما پر از ترس بودم. از آیندهای مبهم میترسیدم. برای اینکه بیش از این به چیزهای منفی نیندیشم، چشمانم را بستم و به رؤیاهایم فکر کردم.
جو مارچ
در دوران پرآشوب دبیرستان که همه سعی دارند در دسته یا گروهی جا بگیرند، اسنوبرد به من کمک کرد که نهتنها جای خود را بین دوستانم پیدا کنم؛ بلکه درنهایت بتوانم خودم را هم پیدا کنم. من حتی تیپ منحصربهفرد خودم را داشتم، همچنان لباسهای ارزانقیمت میپوشیدم ولی سعی میکردم بهنحو زیبا و خلاقی لباسهایم را باهم ست کنم. بعد از اینکه به سال سوم رسیدم، بهندرت در بعضی مناسبتها پیراهنهای دخترانه و کفش پاشنهبلند میپوشیدم. البته درست کردن موها و آرایش کردن را خیلی دوست داشتم. دیگر فقط خواهر کوچکتر کریستال پردی نبودم، خودِ خودم بودم، آزاد و رها داشتم مسیر خودم را کشف و طی کردم.
جو مارچ
اگر کسی به انسان عمیقاً عشق بورزد، به او قدرت میدهد. اگر انسان به کسی عمیقاً عشق بورزد، این عشق به او جسارت میدهد.
AS4438
یک دختر فقط باید دو چیز باشد: کسی و چیزی که خود خودش میخواهد.
کوکو شنل
Z Pourmandi
یکی از سؤالاتی که دائماً از من میکنند، این است که: «چه چیزی از میان تاریکترین لحظات زندگیات برایت کارگشا بود؟» و جواب من همیشه به این سؤال این است: «شکرگزاری.»
تمرکز بر آنچه دارم در مقابل آنچه ندارم. قدرشناس بودن در لحظاتی که حتی احساس میکنی دیگر چیزی برایت باقی نمانده است. برایم فرقی نمیکرد که چقدر شرایط سخت است، من همواره روبهجلو حر کت میکردم. اطمینان دارم که همگان میتوانند این کار را انجام بدهند. من مجهز به هیچ نیروی خارقالعاده یا مافوق بشری نیستم و نبودهام. ما همگی با ظرفیت بالایی از بینظیر بودن زاده شدهایم که میتواند ما را به دورترین رؤیاهایمان برساند.
z.gh
وقتیکه شما به اندازۀ کافی متمرکز و مصمم هستید، تواناییهایتان چندبرابر میشود.
z.gh
ایمان یعنی برداشتن قدم اول، حتی وقتی کل مسیر را نمیبینی.
z.gh
یک پیچ خطرناک در جاده به معنای پایان نیست؛ مگر آنکه شما نتوانید بپیچید.
هلن کلر
R.R
این تنها عشق است که به همهچیز ارزش میدهد.
ترزا آویلا
مرمری
گاهی تنها کاری که باید بکنید، فقط یک درخواست است.
Mina
اگر کسی به انسان عمیقاً عشق بورزد، به او قدرت میدهد. اگر انسان به کسی عمیقاً عشق بورزد، این عشق به او جسارت میدهد.
لائوتسه
Mina
من هرروزه بیش از صد ماهیچه، رباط و استخوان را به کار میگرفتم تا راه بروم، روی پلهها جابهجا بشوم، تعادلم را حفظ کنم، بلند بشوم و بنشینم و حتی بخزم. برای هر جابهجایی کوچکی حتی نیاز نبود که اندکی فکر کنم. درواقع پای آدمیزاد یک شاهکار مهندسی و هنری است. ناگهان یاد حرف لئوناردو داوینچی افتادم که میگفت: «من دیگر آن شاهکاری را ندارم که به من کمک کند و روی زانوهایم نگهم دارد.» دوباره نگاهی به پاهایم انداختم، آیا زندگیام به همین شکل میماند؟
مرمری
میخواستم جدا بشوم و اجازه بدهم باد من را با خودش ببرد. کمی بعد متوجه شدم که باد من را خواهد برد اما نه دقیقاً به جایی که دوست دارم.
ریحانه
طی چند سال بعد هم، من با افراد زیادی ملاقات کردم و متوجه شدم تا وقتیکه خودم بیشازحد به نقصانهایم نپردازم، آنها هم متوجه این مسئله نخواهند شد. این انتخاب خود ماست که به جنبۀ مثبت قضیه بپردازیم یا به جنبۀ منفی. نمیخواهم بگویم که متوجه نقصانهای خود نیستم یا اینکه وجود ندارند، البته که همگی عیبهایی داریم ولی در طول زمان متوجه شدم که چیزهایی که ما را از دیگران متفاوت میکنند، همان چیزهایی هستند که ما را زیبا میکنند.
خواندن و عمل با هم
زندگی فقط یک فاصلۀ کوتاه بین زندگی و مرگ نیست، فرصتی است برای تجربه کردن، دیدن و اندیشیدن و این تماماً به ما برمیگردد که این فرصت کوتاه را تبدیل کنیم به جملۀ معروف اقبال لاهوری که میگوید: «زندگی، در صدف خویش گوهر ساختن است.
Ali
هر یک از ما در قلبهایمان یک عطش آتشین برای چیزی دارد و این وظیفۀ ماست که آن را پیدا و حفظ کنیم.
ماری لو رتون
Ra.Akhlaghi
رازِ داشتن یک زندگیِ پربار در این است که آغازهایی بیشتر از پایانها داشته باشیم.
دیوید وینبام
f.fami
رؤیاپردازی میکردم که سفر به آفریقا، ژاپن، نیوزیلند، آلاسکا یا هر جایی خارج از نِوادای پر از گردوغبار چگونه خواهد بود؟ هیچوقت خیلی به زادگاهم احساس تعلق نکردم. آنجا خیلی گرم، خیلی بیرنگورو و گاهی هم خستهکننده بود.
ادریس
چقدر زندگی ما شکننده است و به مویی بند است. همهچیز فقط با چشمبرهمزدنی و شاید به اندازۀ یک نفس کشیدن کوتاه میتواند زیرو رو شود. همهچیز.
plato
وقتی کلاس هفتم بودم از ریچارد خوشم میآمد، اما اولینبار یک پسر بامزه، بلوند، قدبلند، حتی باریکاندامتر از خودم به نام جِرِمی را بوسیدم. ما شروع کردیم به قرار گذاشتن و حسابی از همدیگر خوشمان میآمد.
plato
حجم
۲۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰۳۰%
تومان