بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان
۴٫۵
(۱۳۰۳)
کمکم صدای هقهق گریهام را میشنوم. صورتم را پنهان میکنم و به آرامی شروع به گریه میکنم.
absta:)
تقریباً مطمئن...! چه عبارت فریبدهندهای!
shervin
کاش باران تندتر شود. کاش بهانهای برای خداحافظی پیدا شود. ای کاش...
shervin
پوریا میپرسد:
ـ داری گریه میکنی؟
ـ اشک شوقه.
ـ دایانا!
ـ خیلی دوستش دارم پوریا.
پوریا دستش را روی دستم میگذارد. هنوز به لمس دستانش عادت نکردهام. تکتک انگشتانم گرم میشوند. تمنای خواستنش را در تمام وجودم حس میکنم. به صورتش نگاه میکنم و با لبخند میگویم:
ـ این بهترین هدیهایه که تا به حال گرفتم و تا ابد هم خواهم گرفت.
🌼Melika🌼
پس دنبالم بیاید.
این را میگوید و به سمت باغ به راه میافتد. دو محافظی که با فاصله از ما ایستادهاند، شروع به حرکت میکنند. سؤالات زیادی در ذهنم مینشیند. سؤالاتی که نمیدانم پرسیدنشان درست است یا نه. اما نباید فرصت را از دست بدهم. چند قدم اول را سریعتر برمیدارم. در کنارش قرار میگیرم. من هم بیمقدمه میپرسم:
ـ من رو چطور شناختید؟
سرجایش میایستد. از چهرهاش مشخص است که او هم از سؤال من جا خورده است. اما درنگ نمیکند.
samin
شب مهرگان گفتید ما باید اشتباه کنیم تا تجربه پیدا کنیم. این حرفها آرامش بخشن اما خطرناک هم هستن. بالأخره هر اشتباهی تاوانی داره.
ـ همین تاوانهاست که به ما تجربه میده.
ـ درسته اما خیلی مهمه که چه تاوانی داشته باشه. اشتباه یک انسان عادی فقط به خودش یا خانوادش ضربه میزنه. اما اشتباه یک پادشاه میتونه یک کشور رو نابود کنه.
مهدی فیروزان
به تجربهٔ یک پیرمرد بیش از احساسات یک جوان میشه اعتماد کرد.
مندوستدارکتابم
من هم زیاد صحبت میکنم و هم زیاد فکر میکنم.
دختر دریا
همهٔ آدمها صادق و قابلاعتماد نیستن.
دختر دریا
من حالم رو نمیفهمم. نمیفهمم چرا انقدر بهش فکر میکنم. به خودش هم نه، بیشتر به همون جمله.
دختر دریا
گردنبند آب و آتش از دست پوریا رها میشود و با صدای شکستن روی زمین میافتد. بیاختیار عقب میروم. سرم را پایین میاندازم و به آن نگاه میکنم. سنگ سرخ نیمهٔ آتش سالم است اما سنگ آبی نیمهٔ آب ترک خورده و شکسته است. نفسهایم به شماره میافتند. بغض گلویم را میفشارد. به سختی سرم را بلند میکنم. به پوریا خیره میشوم. حیرتزده به من نگاه میکند.
maryam
در کتابی خوندم که چشمها دریچهٔ روحن
☆...○●arty🎓☆
ـ پدرم همیشه میگه اگر زمانی احساس کردی تو زندگی مشکلی نداری و همهچیز داره به خوبی پیش میره، بدون که داری در مسیر اشتباه حرکت میکنی.
hkm
فقط زمان میتونه نشون بده احساسات ما چقدر واقعی هستن.
frzn
ـ شما بهترین هستید. من به شما ایمان دارم.
ـ اما سیمین من...
ـ اما چه کسی گفته بهترینها اشتباه نمیکنن؟
red rose
همهٔ آدمها تنهان. دوستان و اطرافیانمون فقط باعث میشن این تنهایی رو برای مدت کوتاهی فراموش کنیم.
Nikolla
اهمیت جملات فقط به مفهومشون نیست. بستگی داره که چه کسی چنین جملهای رو میگه.
diyana
ـ پدرم همیشه میگه اگر زمانی احساس کردی تو زندگی مشکلی نداری و همهچیز داره به خوبی پیش میره، بدون که داری در مسیر اشتباه حرکت میکنی.
ـ چه ترسناک.
ـ ترسناکه اما درسته. مهمتر اینکه زیبا هم هست.
flora
فقط شما نیستید که احساس تنهایی میکنید. همهٔ آدمها تنهان. دوستان و اطرافیانمون فقط باعث میشن این تنهایی رو برای مدت کوتاهی فراموش کنیم.
flora
در کتابی خوندم که چشمها دریچهٔ روحن.
ـ تعبیر جالبیه.
Dina
حجم
۴۷۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
حجم
۴۷۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان