بریده‌های کتاب این داستان یک جورایی بامزه‌ست
کتاب این داستان یک جورایی بامزه‌ست اثر ند ویزینی

کتاب این داستان یک جورایی بامزه‌ست

نویسنده:ند ویزینی
مترجم:هما قناد
امتیاز:
۴.۰از ۱۰۲ رأی
۴٫۰
(۱۰۲)
شبِ من به سر اومده بود.
مستورع
فکر می‌کنم اون تنها بود.
مستورع
جوری آواز بخون انگار کسی نمی‌شنوه و جوری برقص که انگار کسی نمی‌بینه.
بلاتریکس لسترنج
فکر می‌کردم خوبه که یه دکمهٔ راه‌اندازی مجدد داشته باشیم، مثل بازیای ویدئویی که دوباره شروع کنی و ببینی که می‌شه از مسیر دیگه‌ای رفت یا نه.»
آرام
روزی که نتایج رو گرفتم آخرین روز خوبم بود. یه روز سرد و غمناک اواخر پاییز تو نیویورک. من از اون روز به‌طور پراکنده لحظه‌های خوبی داشتم، لحظه‌هایی که فکر کردم دارم بهتر می‌شم، اما اون آخرین روزی بود که احساس پیروزی داشتم
مستورع
پیروزی اینه که تو امروز صبح بیدار شدی و تصمیم گرفتی زندگی کنی. این پیروزیه. این کاریه که امروز کردی
Melika_SA
کم‌کم دارم ازشون خسته می‌شم. می‌خوام برم سراغ چیزای دیگه.»
مستورع
افسردگی بیماری نیست. فقط بهانه‌س برای خودخواه‌بودن.
farez
هی، سرباز، چه مشکلی پیش اومده؟ نمی‌تونم غذا بخورم یا بخوابم قربان! چطوره چند تا گلوله حرومت کنم سرباز، این بهت انگیزه می‌ده؟ نمی‌تونم بگم قربان! احتمال داره باز هم قادر به خوردن‌وخوابیدن نباشم، فقط یه‌کم به‌خاطر سرب گلوله‌ها سنگین می‌شم.
بلاتریکس لسترنج
بدترین قسمتِ افسردگی به‌طور قطع غذاس. رابطهٔ انسان‌ها با غذا از مهم‌ترین روابطه.
عباس علی یراگدیاد

حجم

۲۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰
۵۰%
تومان