او جیقجیق میکند، پس هر کس جیقجیقو شد همیشه باید اولین نفر باشد!
سیّد جواد
همه در زندگی از چیزی رنجبردهاند یا از چیزی رنج میبرند یا بهزودی از چیزی رنج خواهند برد.
elahe sodachi
(شرم مانع میشود که توضیح بیشتری بدهم) قبلاً در آپارتمانی تنگ و تُرش که به وحشتناکی زندان وُلفز دان
سیّد جواد
نه نه نه پروردگارا هیچوقت این بلا را بر سر من نیاور و بگذار من قبل از همهٔ کسانی که دوستشان دارم بمیرم
Samaneh H
البته بعضیاوقات وقتی قرار بود دستوراتی داده شود نیمچه صدایی که رنگی از جدیت و خشونت در آن بود به گوش میرسید؛ اما تنها کاری که باید میکردی این بود که آن صدا را فراموش کنی. آن صدا حاکی از جسارت و عصبانیت نبود، بلکه نیمچه صدایی از یک انسان بود که میگفت: خواستِ من این است که آنچه من میخواهم را انجام بدهی نه آنچه خودت میخواهی.
و باید بگویم که این صدا هرگز خاموش نشد، اما طی سالها کمتر و کمتر شد.
شلاله
بازهم مثل همیشه آرزوهای من محقق نشدند. شوهرم خوشقیافه نبود، بخشنده هم نبود. او موجودی کسالتآور و خستهکننده بود. با من به خشونت رفتار نمیکرد، اما رفتاری محبتآمیز و دوستانه هم نداشت. ما به رُم و پاریس و استانبول نرفتیم، بلکه برای دیدن مادر پیرِ او دَم به دقیقه و چپ و راست به شهر فِرفاکس(در ویرجینیا) میرفتیم.
شلاله